اثرنگار ۲: آیا میتوان فقه همگانی و دموکراتیزه داشت؟
یاسر میردامادی در اثرنگار دوم خود به بررسی کتاب «ماجراهای فقه در جهان جدید» نوشتهی رومی احمد میپردازد. فقه همگانی و دموکراتیزه شدن فقه از اهداف این کتاب است. به عبارتی کتاب تلاش میکند فقه اسلامی را از انحصار فقیهان خارج کند و آن را به مالکیت عمومی همهی مسلمانان درآورد. احمد در این کتاب با استفاده از مفهوم «هک کردن» بهعنوان روشی برای اصلاح سیستم، به دنبال احیای روح تنوعگرای فقه اسلامی است. او معتقد است که فقه پیش از استعمار، گشودهتر و متنوعتر بود، اما استعمارگران و بنیادگرایان مذهبی این تنوع را از بین بردند. احمد با آموزش روشهای هک فقهی، ادعا میکند که هر فرد آشنا با متون دینی میتواند به اجتهاد و بازخوانی احکام فقهی بپردازد. یکی از این روشها، زمینهمندسازی احکام فقهی با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی است. با این حال، پرسش بنیادی این است که اگر فقه باید با روح زمانه سازگار شود، آیا دیگر نیازی به فقه وجود دارد؟ احمد پاسخ میدهد که پایبندی به فقه و تلاش برای پویا کردن آن، راهی برای اطاعت از اوامر الهی است. این کتاب راهی میانه بین فقه خشک و رها کردن کامل فقه پیشنهاد میکند.
فقه همگانی
در اثرنگار دوم، یاسر میردامادی به بررسی کتابی میپردازد که تلاش میکند فقه را از انحصار فقیهان (چه شیعه و چه سنی) خارج کند و آن را به مالکیت عمومی همهی مسلمانان درآورد. کتاب «ماجراهای فقه در جهان جدید» با زیرعنوان «راهنمای هک کردن فقه اسلامی»، اثر رومی احمد، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا، در سال ۲۰۱۸ توسط انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر شده است. میردامادی اخیراً این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و نشر نوگام در لندن آن را در بهمن ۱۴۰۳ منتشر کرده است. (دانلود ماجراهای فقه در جهان جدید؛ راهنمای هک کردن فقه اسلامی برای ایرانیان و افغانستانیها داخل دو کشور به صورت قانونی و رایگان است)
رومی احمد در این کتاب توضیح میدهد که فقه اسلامی پیش از دوران استعمار، گشودهتر و متنوعتر بود. هر فقیهی در گوشهای از جهان اسلام برای خود فتوایی داشت و نهتنها تنوع مذاهب فقهی وجود داشت (مانند فقه سنی که به حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی تقسیم میشد و فقه شیعه که به زیدی، اثنیعشری و اسماعیلی تقسیمبندی میشد)، بلکه هر مذهب فقهی در درون خود نیز تنوعی داشت.
قاضیان مجتهد نیز در هر منطقه بر اساس فتوای خود عمل میکردند. قانون واحدی وجود نداشت و حتی در یک شهر میتوانستید از دو قاضی، دو حکم متفاوت دریافت کنید. اما استعمارگران این تنوع فقهی را مانعی برای تنظیم مقررات در سرزمینهای تحت استعمار خود دانستند و با تنوعزدایی از فقه اسلامی، یک گرایش حنفی را بهعنوان قانون رسمی مستعمرات تعیین کردند.
این تنوعزدایی استعماری از فقه اسلامی، بهنفع بنیادگرایان مذهبی نیز تمام شد و آنها نیز این سنتِ متحدالشکلکردن فقه را ادامه دادند و آن را به ابزاری علیه استعمار تبدیل کردند. نتیجه این شد که در دو قرن اخیر، فقه اسلامی از روح تنوعگرای خود فاصله گرفته و زیست مادی و معنوی مسلمانان از انجماد فقه آسیب دیده است.
هک کردن فقه
رومی احمد در این کتاب تلاش میکند تا روح تنوعگرای فقه اسلامی را احیا کند. او برای این کار از اصطلاحی کامپیوتری استفاده میکند: هک کردن. در فارسی، هک کردن معمولاً به معنای نفوذ پنهان به یک سیستم کامپیوتری در نظر گرفته میشود، اما امروزه در علوم کامپیوتر، این واژه معنای مثبتی نیز دارد: اصلاح یک سیستم (هر سیستمی، نه فقط سیستمهای کامپیوتری) با استفاده از امکانات درونی آن، بدون بههمریختن کل سیستم. احمد این مفهوم مثبت هک را بسیار نزدیک به مفهوم آشنای اجتهاد در فقه اسلامی میداند.
او توضیح میدهد که در گذشته، فقیهان فقه را هک میکردند تا آن را با تغییرات زمانه سازگار کنند. این کار بهصورت روشمندانه و در عین وفاداری به ریشههای اسلامی انجام میشد. هرچند در دو قرن اخیر، فرایند هک فقهی کند و حتی متوقف شده است، اما برای احیای آن، باید هکگری یا همان اجتهاد را از انحصار فقیهان خارج کرد. احمد در این کتاب روشهای هک فقهی را آموزش میدهد و ادعا میکند که هر فرد آشنا با متون دینی، حتی اگر تحصیلات رسمی حوزوی نداشته باشد، میتواند با این روشها به هک فقهی دست بزند.
زمینهمندسازی احکام فقهی
یکی از روشهای هک احکام فقهی که احمد بهصورت صریح به آن اشاره نمیکند، زمینهمندسازی (contextualization) است. زمینهمندسازی به معنای بازخوانی احکام فقهی با توجه به تغییرات اجتماعی، فرهنگی و کارکردیِ موضوعات است.
برای مثال، این روش را میتوان در مورد حکم موسیقی بهکار برد. روایات متعددی وجود دارند که موسیقی را حرام دانستهاند. حتی در برخی روایات، از آلات موسیقی مانند عود نام برده شده است. اما موسیقی در گذشتهی دور، احتمالاً بیشتر ابزار سرگرمی اشراف و طبقهی حاکم بود، در حالی که امروزه موسیقی بهعنوان هنری محترم و همگانی شناخته میشود و حتی در مواردی به ابزاری برای مقابله با سرکوب تبدیل شده است.
جنبهی زیباییشناختی موسیقی امروزه برجستهتر است و جنبهی سرگرمی آن نیز به خیر عمومی کمک میکند. امروزه موسیقی کارکردها و انواع مختلفی یافته است، مانند موسیقی آموزشی، موسیقی حماسی، موسیقی ملی، موسیقی عرفانی-مذهبی، موسیقی درمانی و غیره. به بیان دیگر، زمینهی حرام بودن موسیقی از میان رفته یا بسیار کمرنگ شده است.
آیا روح زمانه کافی است؟
اما یک پرسش بنیادی در این میان مطرح میشود: اگر قرار است فقه را با روح زمانه سازگار کنیم، اصلاً دیگر چه نیازی به فقه داریم؟ چرا همان روح زمانه را دنبال نکنیم و با عقل خودمان خوب و بد را تشخیص ندهیم؟
برای درک بهتر این پرسش، به این مثال توجه کنید: شما در خانهتان ساعتی دارید که همیشه دقیق زمان را نشان میدهد و ساعتی دیگر که گاهی از کار میافتد و باید دائماً آن را با ساعت اصلی تنظیم کنید. پس از مدتی، ممکن است به این نتیجه برسید که ساعت دوم را در انبار بگذارید و تنها برای ارزش نوستالژیک آن را نگه دارید، در حالی که تنها از ساعت اصلی برای تشخیص زمان استفاده کنید.
در این مثال، ساعت اصلی همان روح زمانه است که در حقوق و اخلاق مدرن تجلی یافته است و ساعت دوم همان فقه است. برخی روشنفکران دینی، مانند عبدالکریم سروش، از پایان نیاز به فقه در جهان جدید سخن گفتهاند. سروش در مناظرهای با ابوالقاسم علیدوست، فقیه ساکن قم، از پایان فقه سخن گفت و اعلام کرد که اخلاق و حقوق مدرن میتوانند جای فقه را بگیرند و تنها بخش عبادات فقه باقی بماند.
پاسخ احمد به این پرسش
رومی احمد به این پرسش بنیادی توجه دارد و پاسخ او این است که پایبندی به فقه و تلاش برای پویا کردن آن، روشی است برای اینکه فرد مطیع اوامر خدا باقی بماند. اگر کسی تنها با تشخیص خود عمل کند و تلاشی برای یافتن حکم خدا نکند، ممکن است فردی اخلاقی باشد، اما دیگر مطیع خدا نیست. برای اطاعت از خدا، باید راهی جست تا حکم الهی را در هر موضوعی کشف کرد. البته ممکن است در نهایت مشخص شود که خدا در برخی حوزهها حکمی ندارد و آن را به عقل جمعی واگذار کرده است، اما برای اینکه مطیع اوامر الهی باشیم، ابتدا باید برای یافتن حکم الهی تلاش کنیم.
نتیجه
در این گزارش، یاسر میردامادی به بررسی کتاب «ماجراهای فقه در جهان جدید» اثر رومی احمد میپردازد و بر مفهوم فقه همگانی تأکید میکند. احمد در این کتاب تلاش میکند تا فقه را از انحصار فقیهان خارج کرده و آن را به فقه همگانی تبدیل کند. او معتقد است که فقه پیش از دوران استعمار، گشودهتر و متنوعتر بود، اما استعمارگران و بنیادگرایان مذهبی این تنوع را از بین بردند و فقه را به ابزاری انحصاری تبدیل کردند.
هدف اصلی کتاب، احیای فقه همگانی است؛ فقهی که در دسترس همهی مسلمانان باشد و نه تنها فقیهان، بلکه هر فرد آشنا با متون دینی بتواند در آن مشارکت کند. احمد از مفهوم «هک کردن» بهعنوان روشی برای اصلاح فقه استفاده میکند و آن را شبیه به اجتهاد میداند. او معتقد است که فقه همگانی میتواند با استفاده از روشهایی مانند زمینهمندسازی، احکام فقهی را با تغییرات اجتماعی و فرهنگی سازگار کند.
اما چرا فقه همگانی اهمیت دارد؟ زیرا فقه تنها زمانی میتواند پاسخگوی نیازهای جامعه باشد که از انحصار خارج شود و همهی افراد در آن مشارکت داشته باشند. فقه همگانی به معنای بازگرداندن فقه به جایگاه اصلیاش بهعنوان یک دانش زنده و پویاست. این رویکرد نه تنها فقه را از جمود نجات میدهد، بلکه آن را به ابزاری برای بهبود زندگی مادی و معنوی مسلمانان تبدیل میکند.
با این حال، پرسش بنیادی این است که آیا فقه همگانی میتواند جایگزین فقه سنتی شود؟ احمد پاسخ میدهد که فقه همگانی راهی میانه بین فقه خشک و رها کردن کامل فقه است. او معتقد است که پایبندی به فقه و تلاش برای پویا کردن آن، راهی برای اطاعت از اوامر الهی است. فقه همگانی نه تنها فقه را از انحصار خارج میکند، بلکه آن را به دانشی تبدیل میکند که همه میتوانند در آن مشارکت کنند.
در نهایت، فقه همگانی به معنای بازگرداندن فقه به جایگاه اصلیاش بهعنوان یک دانش زنده و پویاست. این رویکرد نه تنها فقه را از جمود نجات میدهد، بلکه آن را به ابزاری برای بهبود زندگی مادی و معنوی مسلمانان تبدیل میکند. فقه همگانی راهی است برای اینکه فقه نه تنها در دسترس همه باشد، بلکه توسط همه فهمیده و بهکار گرفته شود.
اثرنگار1: