بگذار من لااقل شارلی نباشم
امیر صائمی
چرا برای فرانسویها خبر شارلی ابدو از باقی خبرها مهمتر است؛ آنها شاید نگران آزادی بیان در کشور خود و یا امنیت روزنامه نگارانشان هستند. اما این خبر چرا باید برای ما مهمتر از باقی خبرها باشد؟
دکتر امیر صائمی، محقق و پژوهشگر فلسفه اخلاق و عضو هیئت علمی پژوهشکده فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادین، به برخی از سوالاتی که با حوزۀ اخلاق نیز گره خورده اند پاسخ می دهد:
بیایید چند خبر این روزها را مرور کنیم: مرگ نوزده نفر در نیجریه، گزارش تازه درباره میزان اعتیاد در کودکان خیابانی، فلاکت در سوریه و ماجرای شارلی ابدو. در میان این خبرها به نظر میرسد ماجرای شارلی ابدو فرق می کند، لااقل از این نظر که این ماجرا چند روزی است که حواس من و دیگران را معطوف به خود کرده است. از خود می پرسم چرا این خبر این همه توجه من (و دیگران) را جلب کرده است؟ شاید بخاطر اینکه چند سالی در فرانسه زندگی کردهام. اما آیا دلیلی اخلاقی برای توجه بیشتر به این خبر وجود دارد؟ حتما اینگونه نیست که جان چند فرانسوی از جان سوریها و نیجریهایها، و یا فلاکت هزاران کودک خیابانی ایرانی مهمتر است. درک می کنم که چرا برای فرانسویها خبر شارلی ابدو از باقی خبرها مهمتر است؛ آنها شاید نگران آزادی بیان در کشور خود و یا امنیت روزنامه نگارانشان هستند. اما این خبر چرا باید برای من (وما) مهمتر از باقی خبرها باشد؟ شاید نباید باشد. شاید من بیدلیل اسیر موج رسانهای شدهام. با این همه، به گمانم لااقل یک دلیل اخلاقی هست که من به عنوان یک مسلمان باید ماجرای شارلی ابدو را مهم بدانم و به آن توجهی ویژه کنم. میکوشم تا به اختصار این دلیل را بیان کنم.
بگذارید از سطحی کمی انتزاعی تر شروع کنم. به نظر می رسد که معقولیت یک گزاره وابسته به فردی که به آن باور دارد نیست، به این معنی که اگر باور به گزاره الف (مثلا اینکه آب در تهران کم است) با توجه به مجموع شواهد موجود برای من عقلانی باشد، باور به این گزاره برای هر کس دیگری که همین شواهد را در اختیار دارد عقلانی خواهد بود. اما همین نتیجه در مورد اعمال برقرار نیست. یعنی اینگونه نیست که اگر با توجه به مجموع شواهد موجود انجام عملی از یک نوع خاص برای یک فرد معقول یا اخلاقی باشد، انجام عملی از همان نوع برای هر فرد دیگری که همان دسته شواهد را در اختیار دارد معقول یا اخلاقی خواهد بود (در این نوشته مفروض میدارم که رابطهای نزدیک میان اخلاق و عقلانیت برقرار است). برای مثال، اگرچه تحت شرایط معینی برقراری یک رابطه عاشقانه با همسایهای مجرد برای دوست مجردم اخلاقا مجاز است، برای من که متاهل هستم انجام همان عمل میتواند غیراخلاقی باشد. کاری به این ندارم که این پدیده، یعنی عدم تقارن مزبور را در مورد باور و عمل چگونه باید توضیح داد. اما دستکم در بادی امر، پذیرفتنی است که در برخی شرایط و درباره برخی اعمال، وضعیت اخلاقی عمل به صورت مهمی وابسته به این است که چه کسی آن کار را انجام می دهد. از جمله اعمالی که اخلاقی بودن آن وابسته به این است که چه کسی آن را انجام می دهد انتقاد از اقلیتی آسیبپذیر است. تصور کنید که اقلیتی در جامعهای در معرض خشونت و تبعیض قرار دارد. در چنین شرایطی، یعنی وقتی اقلیت آسیبپذیر در معرض تبعیض و خشونت است، انتقاد علنی اکثریت از باورهای رایج اقلیت نتیجهای جز تبعیض و خشونت بیشتر برای آن اقلیت به همراه ندارد. به این دلیل، اکثریت در انتقاد از سلوک اقلیت با محدودیتی اخلاقی مواجه است. اما به نظر نمیرسد که اعضای اقلیت با محدودیتی مشابه (یا لااقل به همان قوت) مواجه باشند. در بسیاری موارد، انتقاد اقلیت از خود، و اینگونه به اصلاحگری برخاستن، اقلیت را در معرض تبعیض و خشونت بیشتر قرار نمیدهد.
شارلی
حالا همه اینها چه ربطی به ماجراهای فرانسه دارد؟ مسلم است که مسلمانان در دنیای امروز در معرض خشونت و تبعیض قراردارند. مسلم است که پارهای از اعمال خشونتبار از سوی برخی از مسلمانان مبتنی بر برخی از برداشتهای دینی است (هرچند احتمالا درست نیست که رفتار خشن پارهای از مسلمانان تماما ریشه در باورهای دینی آنها دارد). با توجه به این دو واقعیت، غیرمسلمانان دچار محدودیتی اخلاقی در انتقاد از باورهای خشونتبار مسلمانان در فضای عمومی هستند. توهین که هیچ، حتی انتقاد غیرتوهینآمیز آنها هم میتواند به اسلامهراسی دامن زند و مسلمانان را بیشتر در معرض تبعیض قرار دهد، که این خود می تواند به خشونت بیشتر بینجامد . اما محدودیتی مشابه کمتر برای مسلمانان برقرار است. به دلایل زیادی انتقاد مسلمانان از خود کمتر به تبعیض علیه آنها میانجامد، از جمله اینکه مخاطب اصلی انتقاد، غیرمسلمانان نیستند، و آن حد از انتقاد هم که در میان غیرمسلمانان انعکاس مییابد از نادرست بودن نگاه کلیشهای به اسلام حکایت میکند. بنابراین، اگر برای جلوگیری از رفتار خشونتآمیز برخی مسلمانان، سطحی از تغییر در برخی از فهمهای خشونتبار دینی لازم باشد، آنگاه مسلمانان خردمند وظیفه ای ویژه دارند که به نقد باورهای خشونتبار خود بپردازند، کاری که غیرمسلمانان برای انجام آن با محدودیتی اخلاقی مواجه هستند.
کارهایی هست که متفکرین غربی اخلاقگرا میتوانند انجام دهند، مثلا از آزادی بیان در فرانسه دفاع کنند، یا سعی کنند به انتقاد از رفتارهایی تبعیضآمیزی در جامعه فرانسه بپردازند که سبب می شود ۶۰ تا ۷۰ درصد زندانیان در فرانسه مسلمان باشند، در حالیکه تنها کمتر از ۱۲ درصد جمعیت فرانسه مسلمان است. (۱) بر عهده همه از جمله متفکرین غربی خردمند است که از رفتارهایی انتقاد کنند که سبب میشود مسلمانان اینگونه در معرض تبعیض و خشونت قرار گیرند. (۲) اما کاری که از آنها بر نمیآید، و از این رو ما مسلمانان در مورد آن مسوولیتی ویژه داریم، نگاهی انتقادی-اصلاحی به سنتهایی است که موجد خشونتاند. حتی در میان آن همه خبر، شاید توجه بیشتر منِ مسلمان به ماجرای شارلی موجه باشد، اما نه صرفا به همان دلایلی که آن خبر برای رسانهها جذاب است. این روزها خیلیها میتوانند توان خود را صرف دفاع از آزادی بیان کنند و بخاطر آن بخواهند شارلی باشند، اما برای کسانی که خود را مسلمان میدانند کارهای دیگری هست که از شارلی بودن مهمتر است.
پی نوشت:
(۱): http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/۲۰۰۸/۰۴/۲۸/AR۲۰۰۸۰۴۲۸۰۲۵۶۰.html
(۲): بعنوان یک نمونه اخیر، نگاه کنید به نوشته ستنلی، فیلسوف آمریکایی، در روزنامه نیویورکتایمز درباره ماجرای شارلی
http://opinionator.blogs.nytimes.com/۲۰۱۵/۰۱/۰۸/a-postcard-from-parisچرا برای فرانسویها خبر شارلی ابدو از باقی خبرها مهمتر است؛ آنها شاید نگران آزادی بیان در کشور خود و یا امنیت روزنامه نگارانشان هستند. اما این خبر چرا باید برای ما مهمتر از باقی خبرها باشد؟
دکتر امیر صائمی، محقق و پژوهشگر فلسفه اخلاق و عضو هیئت علمی پژوهشکده فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادین، به برخی از سوالاتی که با حوزۀ اخلاق نیز گره خورده اند پاسخ می دهد:
عالی بود، امیر جان! ممنون