کتاب، فلسفه و دانشگاه؛ در کره شمالی
دیوید کاپرارا
دیوید کاپرارا، روزنامهنگاری است که با بنیاد صلح جهانی در سئول کره جنوبی همکاری میکند. وی اخیراً با برخی از فراریان از کره شمالی مصاحبه کرده است. نام مصاحبهشوندگان نیز برای حفط امنیتشان فاش نمیشود. مصاحبهشونده، دانشجوی فلسفه در دانشگاه سوگانگ است و نکات جالبی درباره وضعیت آموزشی و دانشگاهی در کره شمالی و نیز دسترسی به کتاب و به طور خاص کتابهای فلسفی در ضمن ارائه تصویری از جامعه امروزین کره شمالی ارائه میدهد.
من دانشجوی رشته مطالعات کره در دانشگاه چئونگ جین بودم و سه سال از دوره تحصیلی خود را گذرانده بودم. مادرم معلم دبیرستان بود و من از کودکی عاشق خواندن کتاب بودم و به کتابخانه دبیرستان مادرم میرفتم. وقتی هم که بزرگتر شدم این اشتیاق به خواندن بیشتر شد اما کتابهای خوب در کره شمالی در دسترس نبود و پیداکردن کتاب از نویسندگان کشورهای دیگر عملاً غیر ممکن بود.تا اینکه پدرم به چین رفت و پس از بازگشت کتابی درباره فلسفه آورد که آن کتاب انگیزه من برای خواندن را بیشتر کرد.
آیا چیزی مانند زندگی دانشگاهی در کره شمالی وجود دارد؟
آموزش، در واقع رقابتی است و بیشتر آنچه تدریس میشود اطلاعاتی است که بعد از مباحثات درسی در خاطر میماند. این یکی از ویژگیهای مثبت دانشگاه در کره حنوبی است.
در سئول، بعد از کلاسها بیشتر دانشجویان وقت آزاد دارند که در آن میتوانند با هم درس بخوانند یا به کاری پاره وقت مشغول شوند. در کره شمالی، اما، دانشجویان مجبور بودند به استاد خود در برداشت محصول کشاورزی در زمینی که متعلق به دانشگاه بود کمک کنند و این زمان زیادی را از آنان میگرفت.
در کتابخانه دانشگاه هم پیدا کردن کتاب خوب بسیار سخت بود. دانشجویان اجازه نداشتند به مخزن کتابها بروند و همه کارها توسط کارمند کتابخانه انجام میشد. انتخابها بسیار محدود بود.
وضعیت کتابهای فلسفی چطور بود و چه تفاوتی با کره جنوبی داشت؟
در کره شمالی ما کتابهای فلسفی داشتیم اما آنها فقط روی زندگینامه فیلسوفان متمرکز بودند و در واقع به بررسی سیر اندیشههای آنان نمیپرداختند. این کتابها دربردارنده هیچ نوع پرسشی درباره نوع زندگی یا نظام اجتماعی که ما در آن به سر میبردیم نبودند. آنها هیچ فکر یا شکی را ایجاد نمیکردند. هر حوزهای از فلسفه واقعی محدود به ایدئالهایی درباره حزب یا رهبری کیم میشد.
پس از ترک کشور و قرار گرفتن در محیطی آکادمیک که تو را قادر به تفکر درباره جامعهای کرده که در آن زندگی میکنی، نظرت درباره کره شمالی چیست؟
در آنجا، حقیقت، مطلق بود. اما در فلسفه و زندگی، حقیقت، بیانتهاست و ما باید در سراسر زندگی خود بخوانیم و بخوانیم، چون همیشه در حال تغییر است. در کره شمالی، یک دیدگاه درست است و همه دیدگاههای مخالف، غلطند. شما قادر به احترام گذاشتن به افرادی که درباره مسائل فکر میکنند، نیستید. زمانیکه به کره جنوبی آمدم، یاد گرفتم تا به دیدگاههای متفاوت احترام بگذارم، حتی اگر با آنها موافق نباشم، زیرا حقایق از دل تجارب میآیند و تجربه دو نفر مانند هم نیست.
به عنوان مثال، من دوستی داشتم در آنجا که بسیار سختی کشید، به زندان رفت و بارها شکنجه شد. دوست من عقیده داشت که وحدت دو کره تنها راه حل برای مشکلات ماست اما تنها راه به نتیجه رسیدن آن، حمله نظامی کره جنوبی و نابودی دیکتاتوری کیمها است.
من البته تجربه متفاوتی دارم. عقیده من این است که وحدت چاره کار است اما باید از راه فرایندی صلح آمیز، تدریجی و با گفتگو و تغییر حاصل شود. رویکردهای ما متفاوت است. اگر من همانند دوستم متحمل فشار میشدم، احتمالاً مجبور بودم عقایدی افراطی برای حل مسائل اتخاذ کنم.
آیا مردم کره شمالی واقعاً تبلیغات را باور میکنند؟
در فضای عمومی و تلویزیون، مردم وفادارند. اما در زندگی خصوصی خود، بیشترشان توجه و وقت خود را مصروف آن نمیکنند. به تصاویر کیم ایل سونگ تعظیم نمیکنند و جلوی عکسش گل نمیگذارند. بیشتر مردم نگران کار خود هستند و برای زنده ماندن تلاش میکنند.
وفاداری به حکومت، مهمترین مسئله نیست، وقتی شما در تلاش برای زنده ماندن هستید. این نوع وفاداری که در اخبار مشاهده میشود، فقط یک تکنیک برای بقاست.
چه نوع تغییراتی باید در افکار مردم کره شمالی برای ایجاد وحدت اتفاق بیفتد؟
به جای آنکه روی تغییر طبقات پایینتر تمرکز کنیم، نخبگان باید تغییر کنند. طبقات پایین، زمانی برای اندیشه درباره انقلاب خود ندارند، آنها سعی میکنند زنده بمانند. مردمی که باید تغییر کنند، رهبران نخبه، دانشجویان و اساتید دانشگاه هستند. به تدریج، باید راهی برای تغییر افکار آنها درباره کره شمالی یافت.
اگر کره متحد شود، چه چالشهایی به وجود خواهد آمد؟
مردم کره جنوبی، بسیار مادی هستند و قضاوتشان نیز بر همین اساس است. این تکبر ممکن است موجب احساس آشفتگی در مردم کره شمالی شود و این باور را در آنان به وجود آورد که نمیتوانند با چنین معیارهایی زندگی کتتد. از لحاظ اجتماعی، این یکی از بزرگترین مشکلات است.
ترجمه: حسین کیوانفر
دیوید کاپرارا، روزنامهنگاری است که با بنیاد صلح جهانی در سئول کره جنوبی همکاری میکند. وی اخیراً با برخی از فراریان از کره شمالی مصاحبه کرده است. نام مصاحبهشوندگان نیز برای حفط امنیتشان فاش نمیشود. مصاحبهشونده، دانشجوی فلسفه در دانشگاه سوگانگ است و نکات جالبی درباره وضعیت آموزشی و دانشگاهی در کره شمالی و نیز دسترسی به کتاب و به طور خاص کتابهای فلسفی در ضمن ارائه تصویری از جامعه امروزین کره شمالی ارائه میدهد.