گلایه «مهرجویی فلسفه‌خوانده و آشنا به اسلام و جامعه» از برخی نظارتها

دین آنلاین، روزنامه های «شرق» و «جمهوری اسلامی» را با این عناوین اقتباسی مرور کرده است: «می توان هم شیخ‌الاسلام دولتِ صفوی بود و هم زی عالمانه در زهد و تقوا و مردم‌داری را ادامه داد»، «شاهی با سبک خاص حفاظت و حراست از «عظمت اسلام» و « مذهب تشیع»، «فیلمسازی کارگردان اومانیست برای سینمای دینی غرب» و «مجتهدی که قبل از تدریس ولایت فقیه توسط امام در نجف، ضرورت تشکیل نظام اسلامی را در کتاب خود مطرح ساخت»

می توان هم شیخ‌الاسلام دولتِ صفوی بود و هم زی عالمانه در زهد و تقوا و مردم‌داری را ادامه داد
روزنامه شرق که موضوع نگارش توافق جامع با اولویت رفع تحریم‌ها را پر اهمیت دانسته، تیتر یک خود را با عبارت «گلایه تهران از واشنگتن» به آن اختصاص داده و تصویر سیدحسن خمینی را به همراه عبارت «واکنش حسن خمینی به تهدید انصار‌ حزب‌الله گرگان: علاقه‌مندان امام افراطی‌ها را سر جایشان می‌نشانند» برای عکس صفحه یک انتخاب کرده است.
شرق همچنین در صفحه اول و به بهانه روز بزرگداشت شیخ بهایی، یادداشت«در رثای دانشمند فارس و عرب» به قلم احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران را منتشر نموده است که در بخشی از آن می خوانیم: «….کتاب جامع عباسی او هم در واقع یکی از نخستین نمونه‌ها از رساله‌های توضیح‌المسائل فارسی است که پس از قرن‌ها دوباره از زمان مرحوم آیت‌الله سیدمحمد‌حسین بروجردی و با ترجمه شیخ‌علی‌اصغر کرباسچیان (علامه) باب شد. خاندان او و به‌ویژه پدرش از بزرگ‌ترین عالمان شیعی در منطقه جبل عامل لبنان بودند و مانند بسیاری از عالمان آن منطقه، در دوره حکومت صفویه به ایران کوچیدند. شیخ‌بهایی از سرچشمه‌های تشیع و فرهنگ ایرانی و میراث گران‌بهای زبان فارسی سیراب شد و باید گفت کمتر کسی مانند او در آن عهد تا این حد اوج تلاقی معارف اهل‌بیت و فرهنگ و زبان ایرانی بود…. درست است که او در دولت صفوی به مقام شیخ‌الاسلامی رسید، اما هیچ‌گاه زی عالمانه خود را در زهد و تقوا و مردم‌داری و بزرگواری فروننهاد و سرانجام پای در راه سفرها نهاد….
در سال‌هایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سمت مدیریتی داشتم، برای نخستین‌بار روز بزرگداشت شیخ بهایی را در سوم اردیبهشت‌ ماه، در تقویم ملی گنجانیدیم. پیش از آن مجسمه‌ای از شیخ در اصفهان نصب شده بود که به‌نظر می‌رسید به شأن والای شیخ بهایی در ساخت و محل نصب این اثر چندان توجهی نشده بود، ازاین‌رو در اواسط دهه۷۰ مرحوم مهندس کازرونی، رئیس وقت سازمان میراث‌ فرهنگی، در شورای فرهنگ عمومی درباره مکان و شکل تندیس شیخ بهایی در اصفهان تذکر دادند و پیرو آن مباحثی طولانی در چند جلسه مطرح شد و به شکل‌گیری شورای نظارت بر نصب مجسمه و یادمان در میادین و اماکن عمومی منجر شد، که هنوز هم پابرجاست.»

شاهی با سبک خاص حفاظت و حراست از «عظمت اسلام» و « مذهب تشیع»
شرق در صفحه ۷ و به مناسبت چهارم اردیبهشت، سالگرد تاج‌گذاری رضاشاه پهلوی در یادداشتی به قلم سامان امیرآبادیان به آن مراسم نگاهی انداخته است که در آن می خوانیم: «با تعدادی از امیران ارتش وارد سالن شد. بعد از مدتی انتظار که با سکوت همراه بود صدایش در تالار طنین انداخت، با صدایی رسا مختصرا سوگند پادشاهی خود را خواند: «به خدا و قرآن و همه مقدسات ایرانیان قسم که همّ خود را صرف حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران کرده و از قانون اساسی حراست خواهم کرد و در رواج مذهب تشیع خواهم کوشید»…. در گذشته رسم بود که تاج پادشاهی را علما بر ‏سر شاه بگذارند اما او با دست‌های خود کلاهش را از سر برداشت، تاجش را بلند کرد و بر ‏سر نهاد.
روحانیون از همان ابتدای کار، دید مثبتی نسبت به رضاخان نداشتند. چنین آمده است که در سال‌های بعد، زمینه مخالفت علنی مجموعه روحانیت با او فراهم شد. او هم گرچه در زیارت عتبات عالیات، بعد از جنگ خوزستان و ملاقات با علمای قم و بعد از مسئله جمهوری‌خواهی سعی داشت چهره‌ای مذهبی و مقید به موازین اسلام از خود به نمایش بگذارد، ولی در باطن می‌دانست که دیر یا زود کار به برخورد خواهد کشید. یکی از نمونه‌های بارز این مخاصمه پنهان در روز تاج‌گذاری عیان شد. «محمود طلوعی» در مورد مراسم تاج‌گذاری رضاخان می‌نویسد: «نام کسی که خطبه خواند معلوم نیست که نشانه ناشناس‌بودن اوست.»؛ «حسین مکی» نیز می‌نویسد: «نام خطیب را در هیچ کتاب و روزنامه‌ای ندیدم». در نوشته‌های دیگر تاریخ‌نویسان نیز نام مشخصی از این فرد برده نشده است. به‌هرصورت در این روز کسی که لباس روحانیت به تن داشت، خطبه سلطنت را برای رضاخان خواند.
…. آن‌گونه که آتاتورک توانست در ترکیه روشنفکران را در مورد جمهوری مجاب کند رضاشاه از پس این کار برنیامد و از ابتدا نسبت به جمهوری رضاخانی بدبینی به‌وجود آمد و برخی آن را طرحی انگلیسی می‌دانستند و برخی آن را زمینه‌ساز دیکتاتوری. از یک‌سو نمایندگان مجلس و از سوی دیگر برخی روحانیون با جمهوری رضاخانی به مخالفت پرداختند و تغییر رژیم مشروطه به جمهوری را غیرضروری دانستند. در نهایت مخالفت‌ها آن‌قدر بالا گرفت که رضاخان به ناچار عقب‌نشینی کرد، او در روز ششم فروردین‌ماه ۱۳۰۳ به‌عنوان خداحافظی با علمای ایرانی تبعیدشده از عراق، به قم رفت و با علما به دیدار و گفت‌وگو پرداخت.
رضاخان پس از بازگشت از قم با صدور بیانیه‌ای در ۱۲ فروردین ۱۳۰۳ هـ.ش ضمن معرفی خود به‌عنوان حافظ و حارس «عظمت اسلام و استقلال ایران» و فردی که ابهت و ترقی اسلام راه «نصب‌العین» خود قرار داده و با اشاره به دیدار خود با علمای قم اظهار کرد: «… با معظم‌لهم در باب پیش‌آمد کنونی (جریان جمهوری‌خواهی) تبادل‌افکار نموده و بالاخره چنین مقتضی دانستیم که به عموم‌ناس توصیه نماییم عنوان جمهوری را موقوف و در‌عوض تمام سعی‌وهم خود را مصروف سازند که موانع اصلاحات و ترقیات مملکت از پیش برداشته (شود)…» به‌این‌ترتیب رضاخان میر‌پنج در مسیری افتاد که پایان آن تأسیس سلطنت پهلوی بود.»

گلایه «مهرجویی فلسفه‌خوانده و آشنا به اسلام و جامعه» از برخی نظارت ها
شرق در صفحه «هنر» و در ستون تازه ای به نام «پنج دقیقه با …» که به گپ کوتاه پنج‌دقیقه‌ای با هنرمندان حوزه‌های مختلف می‌پردازد، به سراغ داریوش مهرجویی، کارگردان آثار ماندگار سینمای ایران رفته و در پاسخ به سوال «مهم‌ترین آرزوی زندگی‌ او» گفته است: « این است که یک روز از خواب بیدار شوم و بشنوم دیگر فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند، توقیف نمی‌شوند. منِ مهرجوییِ فلسفه‌خوانده که اسلام و جامعه و کشورم را به‌خوبی می‌شناسم و تشخیص می‌دهم چه‌چیزی برای جامعه خوب است و چه‌چیزی خوب نیست، چرا باید توسط اظهارنظر فردی که پایه سوادش معلوم نیست، از کار بیکار بشوم و نهایتا کسانی که هیچ‌چیزی، نه نوشته‌اند و نه ترجمه کرده‌اند و نه‌سواد هنری‌شان معلوم است، بشوند داور کار ما و تصمیم بگیرند فیلم‌های ما اکران بشود یا نشود؟ کسی هم نیست بگوید شما چه‌کسی هستید و اصلا پایه سوادتان چیست؟

فیلمسازی کارگردان اومانیست برای سینمای دینی غرب
روزنامه جمهوری اسلامی که در تیتر نخست، به «بازتاب شکست عربستان در حمله نظامی به یمن» پرداخته، در همان صفحه به انعکاس سخنان رئیس‌جمهوری در اجلاس سران کشورهای آسیایی – آفریقایی پرداخته و آورده است: « مداخله نظامی راهکار مناسبی برای پاسخ به بحران‌ها نیست»
این روزنامه در صفحه «ادب و هنر»، در گزارشی به بررسی سینمای دینی غرب و فیلم های هالیوودی زندگی پیامبران پرداخته و هرچند محتوا و شکل نمایش این‌گونه فیلم‌ها و تحریف چهره انبیاء بزرگ الهی را تایید نکرده، اما بررسی سینمای دینی غرب را ضروری دانسته است. در این گزارش اشاره شده که به علت حساسیت‌های خاص علمای اسلام و محدودیت‌هایی که در رابطه با پیامبر خاتم وجود داشته، به غیر از فیلم محمد‌رسول‌الله، اثری در حوزه بین‌المللی ساخته نشده است.
در بخشی از این یادداشت آمده است: « چرخش نگاه سازندگان این دسته از فیلم‌ها نسبت به جنبه قدسی و وحیانی زندگی پیامبران، قابل تامل است. فیلم‌های جدید مثل حضرت نوح(ع) و یا بخصوص فیلم مورد نظر ما یعنی: «هجرت: خدایان و پادشاهان»، ساخته کارگردان مشهور هالیوود ریدلی اسکات، محصول کمپانی فاکس قرن بیستم که در مورد زندگی حضرت موسی(ع) است، شاهد مدعای ما می‌باشند….
درباره این فیلم که محصول سال ۱۳۹۳ می‌باشد، توجه به نکات ذیل آموزنده است:
۱- ریدلی اسکات به اقرار خودش یک فرد بی‌خدا و انسان‌گرا یا اومانیست می‌باشد و دلیل همه جنگ‌ها و خون‌ریزی‌های تاریخ را تعصبات مذهبی می‌داند. طرف هیچ دین خاصی را نمی‌گیرد و اومانیسم بر فیلم‌هایش حاکم است.
۲- این کارگردان مقطع خاصی از زندگی حضرت موسی(ع) را انتخاب کرده است و برخی از معجزات او که شاید پرمعجزه‌ترین پیامبر الهی باشد را به شکلی تصویر نموده که با باورهای عقلی و علمی سازگار باشد اما هیچ اشاره ای به معجزات اصلی آن حضرت یعنی عصایی که اژدها می‌شود و ید بیضا اصلا نکرده است.
از این‌ها گذشته پیامبری که بواسطه صحبت با ذات اقدس الهی به کلیم‌الله مشهور می‌باشد، در این فیلم از طریق یک واسطه – کودکی خردسال – فرشته مانند با خدای خود صحبت می‌نماید؛ حتی در بعضی اوقات بین پیامبر و آن کودک مشاجره رخ می‌دهد. در این داستان جنبه قدسی و آسمانی زندگی پیامبران کم‌رنگ شده است و کارگردان سعی دارد به معجزات شکلی از حوادث طبیعی بدهد.»
نگارنده در آخر نتیجه می گیرد: « روی‌آوردن سینمای هالیوود به فیلم‌سازی در مورد پیامبران الهی و تعمد و تلاش برای اینکه آنان را قبل از آنکه فرستادگان الهی و حامل پیام وحی باشند، در هیبت قهرمانان تاریخی تصویر نماید، می‌تواند نتایج گمراه‌کننده‌ای داشته باشد. این فیلم‌ها نهایت عمل پیامبران را گسترش خونریزی و جنگ بیشتر و تعصبات میان مذاهب معرفی می‌نماید و نه هدایت انسان‌ها درست آنچه گروههای تروریستی ساخته و پرداخته غرب مثل داعش بنام اسلام و دین انجام می‌دهند. متاسفانه از جنبه‌ هنری و جلوه‌های بصری کشورهای اسلامی قادر به پاسخگویی نیستند و شاید برایشان اولویتی هم نداشته باشد ولی برای جمهوری اسلامی ایران قطعا رشد و پیشروی سیاست تحریف بنیادین زندگی انبیاء و گرایش روز افزون نسل جوان به آن نمی‌تواند محل اعتناء نباشد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید با شناخت همه جوانب این موضوع، به تولید آثار فاخری که هدف و چهره واقعی خداجویی و رسالت انبیاء و زندگی آنان را تبلیغ نماید روی آورد.»

مجتهدی که قبل از تدریس ولایت فقیه توسط امام در نجف، ضرورت تشکیل نظام اسلامی را در کتاب خود مطرح ساخت
جمهوری اسلامی در صفحه ۱۲ و به مناسبت سالگرد رحلت آیت‌الله ملکوتی، یادداشتی با عنوان « فقیه افراط ستیز واعتدال محور» به قلم عبدالرحیم اباذری منتشر ساخته که در آن، این نکات به چشم می خورد:
– آیت‌الله ملکوتی از جمله شاگردان خاص درس فلسفه حضرت امام خمینی بشمار می‌آمد که تعداد حاضران در آن بسیار اندک بود و تنها شخصیت‌هایی مانند حضرات آیات: منتظری، مطهری، جلال الدین آشتیانی، عبدالغنی اردبیلی و عزالدین حسینی زنجانی و… می‌توانستند در آن شرکت کنند.
-پس از پیروزی انقلاب اسلامی بعضی از شاگردان امام نخواستند یا نتوانستند یک مسئولیت در نظام قبول کنند یا امام به آنان اعتماد نکرد، اما آیت‌الله ملکوتی هرگز به کنج حوزه بسنده نکرد.
-اوائل پیروزی انقلاب، شاعر بزرگ ومعروف شهریار در تبریز به صورت منزوی وگمنام به سر می‌برد. اگرچه عده‌ای خواص از اهل شعر، ادب وهنر با وی در ارتباط مستمر بودند ولی توده مردم از وی چندان شناختی نداشتند.حتی بعضی از هم محله‌های او از مقام علمی وادبی وعرفانی‌اش بی‌خبر بودند. علاوه در محافل مذهبی، اغلب یک نوع نگاه منفی وسوء ظن نسبت به این شاعر بزرگ وجود داشت واو را چندان تحویل نمی‌گرفتند واین در حالی بود که اشعار «علی‌ای همای رحمت» او شهره آفاق شده بود.
مرحوم آیت الله ملکوتی در خاطرات خود نوشته است: «روزهای اوایل ورودم به تبریز، شبی که از نصف گذشته بود در دفتر امام جمعه بودم، ناگهان تلفن دفتر زنگ خورد. گوشی را برداشتم، پشت خط تلفن، شخصی با صدای لرزان سلام کرد وامام جمعه را می‌خواست، گفتم خودم هستم بفرمایید. خودش را معرفی کرد وگفت: «محمد حسین شهریار هستم» پس از سلام واحوال پرسی وتعارف، ماجرای تاسف باری را مطرح کرد وگفت: «بعضی از افراد کمیته به منزلم ریختند ودر اینجا به دنبال تریاک و شراب می‌گردند، مگر من در این منزل شراب فروشی دارم؟» وقتی این سخن را شنیدم خیلی ناراحت شدم، سرم سوت کشید. فوری با فرماندهان کمیته وسپاه تماس گرفتم وسفارش اکید کردم هر چه زودتر مانع از این امور شوند واز ایشان دلجویی کنند. متاسفانه در آن ایام بعضی از جوانان تندرو که اسلحه به دست شان افتاده بود از این سری خلافکاری‌ها مرتکب می‌شدند واصلا گوش به حرف‌ها وتوصیه‌های روحانیون هم نمی‌دادند. تاسف بارتر این که اعمال ورفتار غیر اسلامی این‌ها هم به نام انقلاب، اسلام وروحانیت تمام می‌شد.» (خاطرات آیت الله ملکوتی،ص ۲۷۳ و۲۷۴)
گفتنی است پیش از امامت جمعه آیت‌الله ملکوتی در تبریز، مرحوم شهریار به خاطر اشعار معروف «علی‌ای همای رحمت» که در یک بیت آن « نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت. متحیرم چه خوانم شه ملک لا فتی را» سال‌ها بود متهم به غلو شده وبه شدت منزوی گشته بود. اما حمایت‌های آیت‌الله ملکوتی از ایشان، شهریار را به جامعه ومردم باز گرداند واز این تاریخ بود که اشعار شهریار در تجلیل از امام، انقلاب و رهبری و حضور وی در مراسم بدرقه از رزمندگان یکی پس از دیگری خود را نشان داد.
– از خیلی وقت پیش، مسیحیان در تبریز از نظر اجتماعی در محدودیت به سر می‌بردند. آنها نمی‌توانستند داخل مساجد شوند ودر مراسم ومحافل مسلمانان شرکت کنند. وقتی من آمدم این محدودیت را برداشتم وبه طور علنی اعلام کردم که اینها می‌توانند به مساجد وارد شوند و در مجالس و محافل جشن و عزای مسلمانان شرکت کنند و گفتم در صدر اسلام، سیره پیامبر وائمه معصومین (ع) چنین بود. نمایندگان سایر ادیان وقتی به دیدار پیامبر (ص) می‌آمدند، وارد مسجد رسول‌الله می‌شدند ودر آنجا با آن حضرت دیدار وگفتگو می‌کردند. (همان،ص۲۷۱ و۲۷۲)
– شکی نیست که سیره اعتدالی وافراط ستیزی آیت‌الله ملکوتی از بطن حوزه، روحانیت ومرجعیت شیعه و در راس همه از مکتب عرفانی، اخلاقی و فلسفی استادش حضرت امام خمینی نشئت می‌گرفت، چرا که فعالیت‌ها و موضع گیری‌های همه آن بزرگان بر محور اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط قرار داشت، چنانکه این اصل هم ریشه در سیره وسنت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) دارد.
– این فقیه درد آشنا نگران اصل نظام وانقلاب بود. چرا که ایشان در راه تحقق آن، زخم زبان‌ها شنیده و خون دل‌ها خورده بود. آیت‌الله ملکوتی مجتهدی بود که در کتاب ماندگارش (الامن العام فی الاسلام) سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب و حتی قبل از تدریس ولایت فقیه امام در نجف، به ضرورت تشکیل نظام اسلامی تاکید کرده بود. همان طوری که در راستای تحقق نظام اسلامی، اولین فقیهی شد که خلع سلطنت از شاه را رقم زد….»

در این شماره روزنامه جمهوری اسلامی همچنین این مطالب منتشر شده است:
شکست ائتلاف جنایت
تروریست‌ها، مجریان جنگ های نیابتی
طوفان عربستان در یمن بی‌صدا خوابید!
داعش در حمله به جنوب سامرا ناکام ماند
عربستان در نهایت با القاعده در یمن مواجه می‌شود
سوریه با وجود توطئه‌ها همچنان قدرتمند باقی خواهد ماند
حادثه فرودگاه جده و امکان تعقیب بین‌المللی آن از نگاه حقوقدانان
«فرار به جلو»، حرکتی برای سرپوش گذاشتن به شکست عربستان در یمن
پیام حضرت آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی به همایش بزرگداشت مرحوم آیت‌الله حاج‌سیدحسین خادمی

دین آنلاین، روزنامه های «شرق» و «جمهوری اسلامی» را با این عناوین اقتباسی مرور کرده است: «می توان هم شیخ‌الاسلام دولتِ صفوی بود و هم زی عالمانه در زهد و تقوا و مردم‌داری را ادامه داد»، «شاهی با سبک خاص حفاظت و حراست از «عظمت اسلام» و « مذهب تشیع»، «فیلمسازی کارگردان اومانیست برای سینمای دینی غرب» و «مجتهدی که قبل از تدریس ولایت فقیه توسط امام در نجف، ضرورت تشکیل نظام اسلامی را در کتاب خود مطرح ساخت»بررسی مطبوعات/ پنج‌شنبه ۳ اردیبهشت (2)

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.