هگلیهای جوان و باور به کنار انداختن دین برای هگل و مریدانش
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «آیتالله طالقانی تقریر دوبارهای از رساله تنبیهالامه و تنزیهالمله میرزای نائینی به دست داد»، «سیدحسین نصر: ژرفاندیشیها و مزایای فلسفه اسلامی در فلسفه های دیگر یافت نمیشود»، «یک کتاب فلسفی با قیمت ۱۴۵ هزار تومان، به چاپ ششم رسید»، «هگلیهای جوان و باور به کنار انداختن دین برای هگل و مریدانش» و « دستیار ویژه رئیسجمهوری: در فرهنگ ایران همزیستی با ادیان و مذاهب نهادینه شده است»
روزنامه فرهیختگان در یادداشت صفحه نخست با عنوان «طالقانی و مسالهاش» به وجه دینی بازگشت به قرآن در دوره رضاشاهی اشاره کرده و تمثیل این اندیشه در عصر چپگرایی را منحصر به آیتالله طالقانی دانسته است.
حامد زارع در این یادداشت آورده است:
«اندیشه بازگشت به قرآن و آموزههای آن در تاریخ جدید ایران به مثابه یک سلاح ایدئولوژیک که دو امر دنیاگرایی
(sécularisme) و جزمگرایی (dogmatism) را به چالش کشیده، جزء سرفصلهای کمتر پرداختهشده تاریخ اندیشه معاصر محسوب میشود. اگرچه میتوان ریشهها و ایدههای این مراجعه به قرآن را تا قرون میانه به عقب کشید و در آثار و آرای ابنتیمیه، متفکر نامدار اهل سنت و جماعت رصد کرد؛ اما در بستر اندیشه شیعی، این متفکران ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی (زمانه و دقیقه آغاز تاریخ مدرن ایران) بودند که با نیتی زمینهمند و معطوف به شرایط تاریخی خواهان طرح اندیشه بازگشت به قرآن شدند. آنان دو دغدغه داشتند؛ به عبارت دیگر طیف متفکران ایرانی که خواهان بازگشت به قرآن بودند، دو هدف متفاوت داشتند: گروهی همانند سیدجمالالدین اسدآبادی و شیخ هادی نجمآبادی عزم مبارزه با استبداد مطلقه قاجاری داشتند و گروهی دیگر نظیر اسدالله خرقانی داعیهدار مبارزه با خرافات و پالایش دیانت و مذهب از واردات بیمبنا و سند معتبر بودند.
اگر پیشگامان بازگشت به قرآن در آستانه نهضت مشروطیت دغدغهای سیاسی داشتند، در دوره رضاشاهی این دغدغه سیاسی، وجه دینی به خود گرفت. اما پس از شهریور و آغاز نفوذ مارکسیسم تا پس از کودتای ۲۸ مرداد که روزنههای هر گونه فضای تنفس سیاسی و اصلاحات بسته شد و هم هنگام رگههای اندیشه مارکسیستی به مثابه اندیشه مبارزه با استبداد و استعمار قویتر شد، اندیشه بازگشت به قرآن نیز تحت تاثیر تمایلات چپگرایانه، وجهی انقلابی به خود گرفت.
پرپیداست تمثیل اندیشه بازگشت به قرآن در عصر چپگرایی از آن کسی جز آیتالله طالقانی نیست. همو که با شاگردی در عرصه نوگرایی دینی، قرآن را در کانون جهد فکری خویش قرار داد و به این ترتیب وجه دینی کار خود را به نمایش گذاشت و با اهتمامی که به فکر اعتراضی مسلط دوران داشت، تقریر دوبارهای از رساله تنبیهالامه و تنزیهالمله میرزای نائینی به دست داد و وجه سیاسی کار خویش را خاطرنشان ساخت. اگر وجه نخست در اعتراض به دگماتیسم و تحجرگرایی بود، وجه دوم در مواجهه با استبداد معنا پیدا میکرد. مساله طالقانی در دهه ۴۰ و ۵۰ معطوف به این دو وجه دینی و سیاسی بود. وجوهی که پس از طالقانی و با تاسیس جمهوری اسلامی و سیستماتیک شدن فکر دینی، چهره متفاوتی پیدا کرد.»
سیدحسین نصر: ژرفاندیشیها و مزایای فلسفه اسلامی در فلسفه های دیگر یافت نمی شود
فرهیختگان در صفحه اندیشه، گزارش زهرا سلیمانیاقدم با عنوان «اندیشهای که هنوز شناسنامه ندارد» را درباره تاریخ فلسفهنویسی در اسلام منتشر ساخته و خبر از ششمین چاپ کتاب «سیر فلسفه در جهان اسلام» داده است.
در این یادداشت می خوانیم:
درباره تاریخ اندیشه و فلسفهورزی در جهان اسلام فقط دو اثر وجود دارد که یکی را چندین سال پیش ماجد فخری، مورخ معروف فلسفه و جریانهای فکری در اسلام، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه جورجتاون واشنگتن و دانشگاههایی چون لبنان، انگلیس و آمریکانوشته است با نام «سیر فلسفه در جهان اسلام» و اثر دیگر مربوط به سیدحسین نصر، استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه جورجواشنگتن و اولیور لیمن، دانشیار فلسفه از دانشگاه جان مورز لیورپولاست که «تاریخ فلسفه اسلامی» نام دارد. وقتی خبر میرسد کتاب «سیر فلسفه در جهان اسلام» که تقریبا ۲۰ سال از ترجمه آن در ایران میگذرد با قیمت ۱۴۵ تومان به چاپ ششم رسیده است، میتوان از اینکه تاریخنویسی اندیشه جهان اسلام توسط خود مسلمانان رونق یافته و مورد قبول مخاطبان قرار گرفته خوشحال بود و افتخار کرد که این اتفاق ارزشمند از سوی ایرانیان درک شده است.
تاریخ نویسی خودی و غیرخودی
تاریخ اندیشه یا تاریخ فلسفهنویسی به صورت تخصصی در غرب بسیار زود آغازو به یک کار مهم در کنار فلسفهورزی تبدیل شد؛ چنانچه میبینیم تاریخهای معتبر و معروفی توسط فیلسوفان غربی نگارش یافت که هر یک شیوه و روش خود را داشتند مانند تاریخ فلسفه هگل، راسل یا کاپلستون. اما در جهان اسلام این اتفاق نیفتاده بود. وقتی میگویم این اتفاق نیفتاده بود ؛ یعنی اینکه آن شیوه و متدی که در غرب با وسواس و تخصص خاص توسط یک فیلسوف از سنت فلسفی همان منطقه صورت میگرفت، هیچ سابقه بارزی در فلسفه اسلامی نداشته و اگر هم به تاریخ فلسفه اسلامی پرداخته میشد توسط غربیها و از ظن و اندیشه و کانتکس آنها بوده است. اما سوال این است که تا چه اندازه مطالعه فلسفه اسلامی توسط شرقیها یا مسلمانان به واسطه اندیشه و خوانش غربیها می تواند به برآورد ما از واقع جامه عمل بپوشاند؟ چرا نیاز است و چه اهمیتی دارد که ما خود به تاریخ اندیشه خود بپردازیم؟
سیدحسین نصر در «سیر مطالعه فلسفه اسلامی در غرب» مینویسد «ژرفاندیشیها و مزایایی که در فلسفه اسلامی هست، در فلسفههای دیگری که در جهان به ظهور رسیده است، یافت نمیشود و از اینرو نمیتوان به راحتی آن را نادیده گرفت.» نصر همچنین در مقدمه کتاب خود «تاریخ فلسفه اسلام» بر اهمیت فلسفه اسلامی و ضرورت پرداختن به آن بسیار تأکید میکند؛چرا که به زعم وی این فلسفه، از سویی جزئی از اندیشه اسلامی مسلمانان در طول تاریخ است که برای شناخت تاریخ و سیر تفکر اسلامی ضروری است و از سوی دیگر، بخشی از جریان فلسفی و سیر اندیشه است که از این حیث به هیچ قوم و ملت و دین خاصی محدود نمیشود.
تاریخی که وجود نداشت
از ورود فلسفه به جهان اسلام حدود دوازده قرن میگذرد و در حقیقت دوازده قرن است که مسلمانان دارای نوعی حیات علمی هستند که از آن میتوان به حیات فلسفی تعبیر کرد. اما از این حیات فلسفی هیچ تحلیل و ارزیابیای که به صورت متقن در یک سیر مشخص انجام شده باشد، وجود ندارد.
نجفقلی حبیبی استاد فلسفه دانشگاه علامه، معتقد است که اصلا تاریخنویسی تحلیلی به خصوص در حوزه علوم عقلی در میان مسلمانان مرسوم نبوده است. گرچه کتاب های زیادی از شرح حال فیلسوفان وجود دارد که در دل این شرح حالها، عقاید فیلسوفان نیز بیان شده است اما چنانچه وی توضیح میدهد سبک و سیاق این کتابها به گونهای نبود که بتوان عنوان تاریخ فلسفه را بر آنها گذاشت.
البته میتوان آثاری چند از تاریخ فلسفه اسلامی در آثار فیلسوفان غربی یافت اما این تاریخ نویسی از سوی آنها تا چه اندازه قابل اعتماد است؟ ماجد فخری در سال ۱۹۷۰ میلادی مینویسد: «اندیشه اسلامی فقط تا آنجا در غرب مورد عنایت بودهاست که محققان توانستهاند ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم آن را با بسط و تکامل فلسفه اروپایی یا کلام مسیحی نشان دهند.» گرچه اخیرا محققان آنها هم به نگرش یک سویه و از بالا به پایین اندیشه غرب به اندیشه شرق ترغیب شدهاند و کوششهایی برای کنار نهادن این معیار و پرداختن به فلسفهاسلامی به مثابه تفکری فینفسه دارای اهمیت به کار بردهاند ولی این دستاوردها در مقایسه با تطور اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ملل اسلامی بسیار ناچیز بوده است.
یکی از ویژگیهای اندیشهورزی، زمانمند و مکانمند بودن آن است در غیر این صورت هیچگاه نمیتوانستیم از فلسفه شرق یا غرب، یا از فلسفه قرون وسطی یا فلسفه خاور دور سخن بگوییم. از سوی دیگر فلسفه دائما در حال تغییر و تحول است که این خاصیت را از جنس اندیشه دارد. از اینرو نوشتن تاریخ تحلیلی فلسفه اسلامی در هر دوره ضرورت خودش را دارد؛ اما این ویژگی این ضرورت را با خود دارد که تاریخ فلسفه باید توسط خود فیلسوفان آن منطقه نوشته شود. با توجه به اینکه اندیشه غرب بر اساس رفع نیاز خود گام بر میدارد در تاریخ فلسفههایی که به دست آنها نوشته شده است میبینیم که بسیاری از فیلسوفان جا افتادهاند. نوشتن تاریخ فلسفه میتواند چهرههای ناشناخته تاثیرگذار بسیاری را در فلسفه اسلامی به ما معرفی کند یا اطلاعاتی از فیلسوفانی به ما بدهد که شناختمان از آنها به مراتب بیشتر شود.»
یک کتاب فلسفی با قیمت ۱۴۵ هزار تومان، به چاپ ششم رسید
این روزنامه در دومین مطلب منتشر شده در صفحه اندیشه، به کتاب سیر فلسفه در جهان اسلام به قلم ماجد فخری نگاهی انداخته و ذیل عنوان «اندیشهگردی در تاریخ مسلمانان» آورده است:
« کتاب«سیر فلسفه در جهان اسلام» برای اولین بار سال ۱۹۷۰ میلادی منتشر شد .این کتاب که اثر ماجد فخری، مورخ معروف فلسفه و جریانهای فکری در اسلام است، در سال ۱۳۷۲ شمسی توسط جمعی از مترجمان مانند نصرالله پورجوادی، محمدسعید حناییکاشانی، مرتضی اسعدی، کاظم برگنیسی، غلامعلی حدادعادل، بهاءالدین خرمشاهی، اسماعیل سعادت، منوچهر صانعیدرهبیدی و سیدمصطفی محققداماد ترجمه شد. این اثر از سوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر میشود که امسال قیمت ۱۴۵ هزار تومان برای ۴۳۸ صفحه در نظر گرفته شده است.
ماجد فخری در مقدمه این اثر مینویسد که فلسفه اسلامی حاصل جریان فکری مرکبی است که در آن سریانیان و اعراب و ایرانیان و ترکان و بربرها و دیگران شرکت فعالانه داشتهاند. لکن عنصر عربی این جریان فکری به قدری غالب است که سزاوار است آن را فلسفه عربی بنامیم، چون در سیطره شرق مسلمانان از زبان عربی به عنوان وسیلهای برای اندیشیدن و نوشتن بهره میبردهاند. اما نقش گروههای نژادی را در تاثیر و تاثر این فلسفه نمیتوان نادیده گرفت ولی همه این تنوع و سیر تطور تنها یک آغازی دارد که آن هم شروع اسلام است.
این اثر پژوهشی است پیرامون سیر تحولات اندیشههای فلسفه اسلامی و به عبارت دیگر فلسفه در جهان اسلام، که تنها به نقل وقایع فلسفی اکتفا نکرده است، بلکه ضمن تحلیل گام به گام حرکت اندیشههای فلسفی به دیدگاهها و حوزههای مورد مطالعه اندیشمندان پیشین نیز توجه شده است . مولف از حدِ یک مورخ صرف فراتر رفته و در کنار بازگویی وقایع به چرایی و تحلیل آنها نیز دست یازیده و به همین خاطر کتاب حاضر به منبع خوبی برای شناخت فلسفه در ایران و اسلام بدل شده است.
همچنین نوسان (رکود بالندگی فلسفه در زمان امویان و رشد آن در زمان عباسیان) و علت توجه مسلمانان (پاسخگویی از مخالفان) به فلسفه یونان، در مقدمه مطرح شده و زمان آغاز بحثهای اعتقادی از قرن اول اسلام و عدل خداوند و اختیار و قدر و اولین نویسنده فلسفه یعقوب کندی نیز معرفی شده است.
در این نوشته از ترجمه و ورود متون یونانی به حوزه اسلام و فعالیتهای اندیشمندان و بعضی خلفا مانند منصور عباسی و برخی دیگر از قدرتمندان چون مامون (در رشد اندیشه سیاسی و فلسفی) مطالبی مطرح شده است.»
هگلیهای جوان و باور به کنار انداختن دین برای هگل و مریدانش
روزنامه فرهیختگان، سومین مطلب اندیشهای خود را به یادداشت «فویرباخ و دین» اختصاص داده و به اندیشه هگلیهای جوان نگاهی اندخته است. در این نوشتار می خوانیم:
« بررسی فلسفه آلمان، بدون مراجعه به فلسفه هگلیهای جوان چون لودویگ فویرباخ لطف چندانی ندارد. زیرا اگر تلاش «این هگلیهای جوان» نمیبود، احتمال زیادی داشت که فلسفه رمانتیک آلمان در همان حرکت انقلابی «من انسانی» باقی میماند و به ناگزیر در برساخته نیمه و ناقص «من و عالم انسانی» خودمحورانه محبوس و مدفون میشد.
لارنس استپلویچ در کتاب هگلیهای جوان با ترجمه فریدون فاطمی مینویسد که جنبش فکری موسوم به «هگلیهای جوان» (در نیمه قرن نوزده در آلمان) چنانچه از نامش پیداست، بیانگر تاثیر اندیشه یا روششناختی گئورک ویلهلمهگل است. اما برخلاف تصوری که در وهله اول ممکن است ایجاد شود، هگلی بودن آنها (که در ضمن آنها را شاخه چپ تفکر هگلی میدانند)، به هیچوجه به معنای سرسپردگی فکری آنها به تفکر هگل نیست. برای مثال هگلگرایان به اصطلاح راستکیش و کهنسال، خود را قیم یا متولی تفکرات هگل میدانستند. استپلویچ شرح میدهد از اینرو است که شاید مناسبتر باشد بگوییم این جوانان «هگلآموختگان» منتقد نظریات هگل بودند (آنهم هگلی که فلسفه خود را تبیینگر پروسه تکامل تاریخی بشر میدانست).
به بیانی، آنها با مبنا قرار دادن فلسفه هگل، و نقد و بررسی آن در جهات مختلف، آن را به تاریخ معاصر آلمان در قرن نوزده و مسائل واقعی و اجتماعی آن پیوند زدند.
در تاریخ آگاهی بشر، همواره چیزی وجود داشته تا «خودآگاهی» هگل را به غریبگی و بیگانگی نسبت به خود وادارد. فویرباخ در نقد فلسفه هگل، خاستگاه از خود بیگانگی را در دین میانگارد. چنانکه ادعا میکند: «در سرشت و در آگاهی دین هیچ چیز نیست، جز آنچه در سرشت انسان و در آگاهیاش به خود و به جهان نهفته است. دین هیچ مایه انحصاری از آن خود ندارد.» (هگلیهای جوان ، ص ۱۵۱).
با توجه به ادعای از خودبیگانگی دین از سوی فویرباخ، از نظر کارل مارکس و فردریش انگلس، آنچه اجازه استثمار طبقه کارگر را به طبقه سرمایهدار میدهد، درک غلطی است که ریشه در برساختههای از خود بیگانگی جوامع دارد. فویرباخ مدعی است: «انسان در رابطه با خدا، دانش خویش و اندیشههای خویش را که میتواند در خدا جای دهد، انکار میکند. انسان از شخصیت خویش دست میکشد؛ اما در عوض، خدا، قادر مطلق هستنده بیپایان بیکران برای او شخص است. انسان ـ و این است راز دین ـ هستی خود را در عینیت فرا میافکند و آنگاه دوباره خود را برای این تصویر فرا افکنده خود که بدینسان به یک ذهن تبدیل شده، میکُند.»(ص ۱۵۷)
در اینجاست که برخی از هگلیهای جوان برای پاکسازی فلسفه از این قبیل از خودبیگانگیها سراغ فلسفه هگل میروند؛ چراکه او را تئوریسین بزرگ نحوه از خودبیگانگی مدرن مییابند. مگر به غیر از این است که در فلسفه هگل چیزها به شکلی مضاعف با کندهشدن از خویش، خود را تکرار میکند. لودویگ فویرباخ به شیوایی در اینباره میگوید: «درست همانسان که یزدانشناسی، باشندگان انسانی را بخش میکند و خود بیگانه میکند تا آنگاه ذات بیگانه شده را دوباره با باشنده انسانی اینهمان سازد، هگل نیز ذات ساده خود اینهمانای طبیعت و موجود انسانی را چندافزون میکند و میشکافد تا آنگاه آنچه را به زور جدا شده است به زور وصل کند.» (ص۱۶۴). این نگرش را بسیاری از پایه یعنی از خود هگل ناشی میدانند، چراکه به زعم آنها این هگل بوده که برای خود و مریدانش دین را کنار انداختهاست.»
اخبار کوتاه صفحه «اندیشه»:
فلسفه تعلیم و تربیت اشراق
جلد دوم کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت اشراق»، نوشته محمد بهشتی به همت انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه روانه بازار نشر شد. جلد دوم این اثر – که پیش از این – جلد اول آن با هدف استخراج، تحلیل و تشریح مبانی و زیرساختهای اندیشه تربیتی متأثر از فلسفه اشراق منتشر شده بود- با تکیه بر مفروضات و زیرساختهای فلسفه اشراق به مبانی، اهداف، اصول، روشها، برنامه درسی و محتوای آموزشی تربیت میپردازد. «کلیاتی درباره فلسفه اشراق»، «نگاهی به مبانی تربیت در فلسفه اشراق»، «اهداف تربیت در فلسفه اشراق»، «اصول تربیت در فلسفه اشراق»، «روشهای تربیت از منظر فلسفه اشراق» و «برنامه درسی و محتوای آموزشی از منظر فلسفه اشراق» عناوین فصول ششگانه این کتاب را تشکیل میدهند. جلد دوم کتاب «فلسفه تعلیم و تربیت اشراق» در ۱۵۸ صفحه و با قیمت ۶۵۰۰ تومان منتشر شده است.
دیگر عناوین منتشر شده در «فرهیختگان» امروز:
دستیار ویژه رئیسجمهوری در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی: در فرهنگ ایران همزیستی با ادیان و مذاهب نهادینه شده است، یعنی مردم ایران در دل خودشان مذاهب، ادیان، فرق و نگاههای مختلف را تحمل کرده و داشتهاند، این یک امتیاز است، ملت بزرگ هم کار بزرگ میکند.
حدادعادل، رئیس شورای تحول علوم انسانی خبر داد: تدریس سرفصلهای جدید ۳رشته علوم انسانی / بین آنچه که در شورای تحول تصویب میشود و آن چیزی که در دانشگاهها اجرا میشود، بنا به ملاحظات اجرایی و مدیریتی فاصله زمانی وجود دارد؛ اما از سال جدید چند رشته تحول یافته در دانشگاهها تدریس میشود. سرفصلهای رشتههای روانشناسی، علوم سیاسی، زبانهای خارجی مانند چینی و اسپانیایی نهایی و از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به دانشگاهها ابلاغ شده است. دانشگاهها باید از سال تحصیلی ۹۵-۹۴ براساس همین سر فصلهای جدید تدریس کنند.
«دین آنلاین» با این عناوین اقتباسی، روزنامه «فرهیختگان» را مرور کرده است: «آیتالله طالقانی تقریر دوبارهای از رساله تنبیهالامه و تنزیهالمله میرزای نائینی به دست داد»، «سیدحسین نصر: ژرفاندیشیها و مزایای فلسفه اسلامی در فلسفه های دیگر یافت نمیشود»، «یک کتاب فلسفی با قیمت ۱۴۵ هزار تومان، به چاپ ششم رسید»، «هگلیهای جوان و باور به کنار انداختن دین برای هگل و مریدانش» و « دستیار ویژه رئیسجمهوری: در فرهنگ ایران همزیستی با ادیان و مذاهب نهادینه شده است»مرور مطبوعات/ یکشنبه ۲۲ شهریور / روزنامه فرهیختگان