حالا برو و دروغ بگو!
جنیفر سائول
این دیدگاه که دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه است، خیلی رایج و طبیعی است و مدافعان برجستۀ بسیاری نیز داشته است. با این وجود، من در اینجا استدلال میکنم که این تفکّر غلط و ناموجّه است: به لحاظ اخلاقی عمل توریه، نسبت به عمل دروغ گفتن مرجّح نیست و درجۀ بدیِ دروغ گفتن موفقیتآمیز به لحاظ اخلاقی بیشتر از بدیِ توریۀ عمدی نیست. در واقع پیشنهاد من این است که به جز در شرایط بسیار خاص -هنگامی که با نیاز مبرم به گمراه کردن روبرو میشویم- ما هم برویم و دروغ بگوییم.
در حقیقت نشان دادن این موضوع بسیار آسان است که عمل توریه همیشه هم بهتر از دروغ گفتن نیست. یک لحظه حکایت فریدا را در نظر بگیرید، که چنان به بادام زمینی حساسیت داشت که حتی مصرف کمترین میزان روغن بادام زمینی هم برای او مرگآور بود. جورج این موضوع را میداند، به قصد به قتل رساندنش او را برای شام دعوت میکند و یک غذای سرخکردنی با روغن بادام زمینی تدارک میبیند. فریدا که بهخوبی (ولی نه به اندازۀ کافی) محتاط است میپرسد: “آیا در این غذا بادامزمینی هست؟” و جورج پاسخ میدهد: “نه، هیچ بادامزمینی در این غذا نیست.” فریدا هم غذا را میخورد و میمیرد. اگر توریه همیشه بهتر از دروغ گفتن باشد، پس باید بدیِ کاری که جورج انجام داد و جملهای صحیح اما گمراهکننده به کار برد، از گفتن یک جملۀ دروغ مثل “نه، کاملاً برای تو بیضرر است” کمتر باشد. اما روشن است که این طور فکر کردن اشتباه است.
در صورتی میتوانیم پاسخ خوبی به این نوع مثالها بدهیم که جمله را کمی ضعیفتر کنیم و بگوییم: به جز در بعضی شرایط خاص، توریه بهتر از دروغ گفتن است. (به استثنای بعضی موارد خاص، در شرایط یکسان دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه و تلاش متعمّدانه برای گمراه کردن است؛ و دروغ گفتن موفقیتآمیز نیز به لحاظ اخلاقی بدتر از توریۀ متعمدانه است.) این جمله را دیگر نمیتوان با مثالهایی مانند آنچه در قسمت بالا ذکر شد نقض کرد. البته کسی که موافق این طرز تفکر است باید شرایط ویژهای که به آن اشاره میشود را به طور مشخص بیان کند. اما من نمیخواهم بیش از این به این موضوع بپردازم، چراکه مشکل جدّیتر آن است که علیرغم تلاشهای فراوان متفکّران بزرگ، هیچ توجیه قانعکنندهای برای این تفکّر وجود ندارد.
در اکثریت قریب به اتفاق توجیههایی که برای این باور ذکر میشود که دروغ گفتن بدتر از توریه کردن است، در مورد توریه این مخاطب است که بیشتر مسئول باور کذب و غلط خود تلقّی میشود. این موضوع اکثراً مستلزم آن است که مخاطب خود باید استنباط کند و به پیام نهفته در جملۀ گوینده پی ببرد. از نظر من این یک دیدگاه اشتباه دربارۀ نحوۀ درک زبان است. برای مثال اگر به نقش استنباط در تشخیص مرجع یک واژۀ اشاری توجه کنیم (چیزی که تقریباً همۀ نظریهپردازان آن را بخشی از آنچه گفته شده تلقّی میکنند)، خیلی سریع میتوانیم به اشتباه بودن این موضوع پی ببریم. اما مسئلۀ اساسیتر آن است که دلیل قانعکنندهای برای زیر سؤال بردن این حرف وجود دارد که «سهیم شدن مسئولیت با مخاطبان، بدی فریبکاری صورت گرفته را کاهش میدهد».
طبق نظر چیزولم و فیهان(1977) دروغ گفتن پیمانشکنی است، اما توریه نه. برای اینکه مخاطبان این حق را دارند که انتظار داشته باشند گوینده بداند آنچه میگوید صحیح است، اما در مورد توریه چنین حقّی وجود ندارد. با این حال همان طور که موضوع اشارات ضمنی در محاورات نشان میدهد، این فکر هم غلط است. از آنجا که اشارات ضمنی محاورهای گفتههایی هستند که لازم است مخاطبان فکر کنند که گوینده به آنها باور دارد، مخاطبان این حق را دارند که انتظار داشته باشند آن گفتهها صحیح باشند. فرض کنید که سیستم گرمایشی دفتر من الان کاملاً خوب کار کند، ولی پارسال خراب بوده است. یک نفر از بنگاه میخواهد برنامهریزی کند که رادیاتورها را تعمیر کند و سعی دارد بفهمد که به کجاها باید مراجعه کند. از من میپرسند “آیا سیستم گرمایشی دفتر شما کار میکند؟” و من (صادقانه) پاسخ میدهم: “من مجبور شدم برای این که خودم را گرم کنم دستکش برقی سفارش بدهم و به کامپیوترم وصل کنم تا گرم شوم.” اگر آن شخص بخواهد من را فردی روراست بداند، باید باور را بر این بگذارد که رادیاتور اتاق من کار نمیکند. بنابراین روشن است که حق دارد توقع داشته باشد حرفم صحیح باشد. ولیکن روشن است که من به جای این که دروغ بگویم، پیام غلطی را منتقل کردهام و به این ترتیب کار من توریه است، نه دروغ.
جاناتان آدلر (1997) یک توجیه بسیار متمایز کاربردی برای ترجیح توریه به دروغ گفتن مطرح میکند. نقطۀ شروع توجیهِ او این واقعیت است که گاهی اوقات ما نیازی مشروع و بجا برای فریب دادن داریم (برای مثل به علت احتیاط یا درایت). او میگوید این نیاز یک هنجار محاورهای ایجاد میکند مبنی بر این که صداقت در مورد آنچه میگوییم مهمتر است تا آنچه القاء و توریه میکنیم. او میگوید این هنجارِ محاورهای “نیروی اخلاقی حاصل میکند” (451).
میخواهم بگویم که باید روی این دیدگاه که عمل توریه بهتر از عمل دروغ گفتن است خط بطلان بکشیم. به نظرم میرسد که نمیتوان این دیدگاه را توجیه کرد. علاوه بر این ما میتوانیم این دیدگاه توجیهناپذیر را کنار بگذاریم، اما این اندیشۀ مطبوع را حفظ کنیم که اغلب تصمیم به دروغ گفتن یا توریه کردن به اخلاقیات فرد دروغگو یا توریهکننده دلالت دارد و اخلاق او را معرّفی میکند. چرا میگویم چنین تصمیماتی اخلاقیات فرد را آشکار میسازد؟ این اتفاق میتواند به شکلهای بسیاری رخ دهد. در اینجا فقط به ذکر چند مورد اکتفا میکنیم:
با وجود تمام مطالبی که در قسمت بالا گفته شد، در بعضی شرایط دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه کردن است. چراکه در بعضی شرایط مسئولیت گوینده دقیقاً به آنچه که میگوید محدود میشود. روشنترین نمونۀ این موضوع فضای حقوقی است که در آنجا لازم است شهود خیلی دقیق و صادقانه به سؤالاتی که از آنها میشود پاسخ دهند و انتظار میرود که وکلا نیز کسب اطمینان کنند که تمام مسائل مهم بهروشنی و صراحت بیان میشوند. چون این قانون را همه میدانند و پذیرفتهاند، در اینجا دروغ گفتن خیلی بدتر از توریه کردن است. و در قانون «شهادت دروغ» در ایالات متحدۀ آمریکا نیز به این موضوع توجه شده است. برای مثال قضیۀ «ایرپ در مقابل آمریکا» را در نظر بگیرید (گرین، 2001: 177). از ایرپ که یکی از اعضای کوکلوسکان بود پرسیدند که آیا تا حالا صلیبی را در خانۀ یک زوج بیننژادی سوزانده است یا خیر. وی پاسخ داد که چنین کاری نکرده، در حالی که میدانست که تلاش کرده این کار را انجام دهد، اما نتوانسته آن را آتش بزند. ایرپ به ادای شهادت دروغ متّهم شد، اما دادگاه حکم بیگناهی او را صادر کرد: چراکه دروغ نگفته بود. و این درست به نظر میرسد: او به سؤالی که از او پرسیده شد پاسخ داد و وکیل هم واقعاً باید سؤالات بیشتری از او میپرسید.
پس فرض کنید که در موقعیتی قرار گرفتهاید که نیاز به فریبکاری دارید. شاید متقاعد هستید که فریب دادن موجه است، شاید فقط نمیتوانید تشخیص دهید که چه کار دیگری باید انجام دهید. علاوه بر این در دادگاه یا هیچکدام از شرایط مشابه که در قسمت بالا ذکر شد نیز نیستید. پس آیا باید به جای دروغ گفتن، بادقت یک جملۀ صادقانه اما گمراهکننده انتخاب کنید و بگویید؟ به نظر من که نه. بلکه باید خیلی ساده دروغ بگویید. یا اگر ترجیح میدهید که توریه کنید، نباید این کار را با این باور آرامشبخش انجام دهید که عملتان بهتر از دروغ گفتن است. شاید تا قبل از این که این مقاله را بخوانید انجام دادن این کار انتخابی ستودنی بود، و حاکی از تمایل تحسینانگیز شما برای تقلیل دادن میزان اشتباه بودن کارتان بود. اما اگر دربارۀ استدلالهای من قانع شدهاید، دیگر این انتخاب انتخاب قابلتحسینی برای شما نیست: شما دیگر فکر نمیکنید که با این کار اشتباهتان کمتر خواهد شد. به طور کلی عمل توریه و دروغگویی به لحاظ اخلاقی با هم برابر هستند. حالا که این را میدانید شما هم میتوانید بروید و دروغ بگویید.
منبع: آنالیزز
مترجم: زهرا رحیمی
Adler J. Lying, deceiving, or falsely implicating. Journal of Philosophy 1997;94:435-52
. Chisholm R, Feehan T . The intent to deceive. Journal of Philosophy 1977;74:143-59
. Green SP . Lying, misleading, and falsely denying: how moral concepts inform the law of perjury, fraud, and false statements. Hastings Law Journal 2001;53:157-212
. MacIntyre A . Tanner Lectures on Human Values. Princeton University; 1994. Truthfulness, lies, and moral philosophers: what can we learn from Mill and Kant?; p. 309-69
. Mahon J E . Kant on lies, candour and reticence. Kantian Review 2003;7:102-33
Saul J . Lying, Misleading, and the Role of What is Said. Oxford: Oxford University Press; Forthcoming
. Solan L, Tiersma P . Speaking of Crime: The Language of Criminal Justice. Chicago: University of Chicago Press; 2005
. Strudler A . The distinctive wrong in lying. Ethical Theory and Moral Practice 2010;13:171-79
. Williams B . Truth and Truthfulness: An Essay in Genealogy. Princeton: Princeton University Press; 2002
این دیدگاه که دروغ گفتن به لحاظ اخلاقی بدتر از توریه است، خیلی رایج و طبیعی است و مدافعان برجستۀ بسیاری نیز داشته است. با این وجود، من در اینجا استدلال میکنم که این تفکّر غلط و ناموجّه است: به لحاظ اخلاقی عمل توریه، نسبت به عمل دروغ گفتن مرجّح نیست و درجۀ بدیِ دروغ گفتن موفقیتآمیز به لحاظ اخلاقی بیشتر از بدیِ توریۀ عمدی نیست. در واقع پیشنهاد من این است که به جز در شرایط بسیار خاص -هنگامی که با نیاز مبرم به گمراه کردن روبرو میشویم- ما هم برویم و دروغ بگوییم.