مشکل دیدگاهی مدیر شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده با مولاوردی
شرق در آخرین شماره هفته به گزارش نشستی با موضوع گاتها پرداخته و در کنار گفتگو با یک استاد دانشگاه درباره «تغییر در نگرش نسبت به عشق در جامعه ایرانی»، با مدیر شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده گفتگو نموده است.
شرق در صفحه 12 گزارشی از برگزاری «شب گاتها» در محل کانون زبان فارسی، به همت علی دهباشی منتشر ساخته و با توصیف کتاب اوستا و گاتهای آن به عنوان یکی از ارزشمندترین آثار تاریخ باستانی فرهنگ ایران آورده است:
زردشت و درس راستی و پهلوانی
علی دهباشی، مدیرمسئول مجله بخارا در سخنان خود از اوستا به عنوان قدیمیترین نوشته ایرانیان یاد کرده و گفته است:
– نخستین قسمت اوستا «گاتها» بوده که بیشک سروده زردشت است و به احتمال زیاد این سرودهها دنباله اندرزهای منشور بوده که باقی نماندهاند.
– زبان اوستایی یک زبان کهن است که با دیگر زبانهای هند و ایرانی چون سانسکریت و پارسی باستان قرابت نزدیک دارد. این زبان با خط اوستایی که یکی از کاملترین خطهای جهان است نوشته میشود. ما در کتاب گاتهای زردشت چند نمونه از دستنوشتههای قدیمی این خط را با ذکر سابقه آنها بهصورت تصویر ارائه کردهایم.
زردشت یک مصلح اجتماعی
دکتر ژاله آموزگار، استاد دانشگاه تهران نیز در سخنانی با عنوان «تداوم، راز ماندگاری فرهنگ ایرانی» می گوید:
– گاتها نهتنها از نظر ادبی بلکه از جهت دربرداشتن تفکرات دینی که زردشت در آن روزگاران عرضه کرده است، اهمیت بسزایی دارد. گاتها حاوی اشارات و قرائنی باارزش و مهم از جامعهای است که زردشت را در دامان خود پرورده است.
– اهورامزدا در رأس همه مقدسان و بیمرگان، بهعنوان خدای بزرگی که دیگر ایزدان در زیر دست او هستند، پرستیده میشود.
یادگاری از قرون گذشته
کامران فانی، استاد دانشگاه تهران هم از دیگر سخنرانان این نشست بود که با اشاره به ترجمه این کتاب، گفت:
– ترجمه اوستا توسط یک جوان فرانسوی در سال ۱۷۷۱ میلادی منتشر میشود. این کتاب بلافاصله در عصر روشنگری یعنی قرن مهم هجدهم مورد علاقه و تشویق و ستایش متفکران آن عصر واقع میشود. علتهای مختلف هم باید داشته باشد؛ همچون اینکه بالاخره در بین اروپاییان که خودشان را هندواروپایی یا هندوایرانی یا آریایی کلا میدانستند متفکری پیدا شده که اندیشههای پنددهندهای دارد. دین زردشت بر مبنای خرد انسانی بود.
– گاتها به چند علت بسیار مهم است: یکی آنکه سروده خود زردشت است، قدیمیترین متن است و از همه مهمتر پیامهایش است. چون بقیه کتابهای پنجگانه اوستا بیشتر نیایش است، بیشتر مناسک است و بیشتر شعائر است. این قسمت است که در واقع مخاطبش همه میتوانند باشند».
فهم عرفانی ما را از مصریها، هندیها و پاکستانیها متمایز کرده است
روزنامه شرق در صفحه 9 به گفتگو با «عبدالله گیویان» عضو هیأت علمی دانشگاه صداوسیما درباره «تغییر در نگرش نسبت به عشق در جامعه ایرانی» پرداخته و عنوان «ما؛ مردمان برج بابل» را برجسته ساخته است.
«نگار حسینی» در ابتدای این گفتار، از اتفاقی پرسیده که برای اسطورههای عشق در ایران روی داده و معشوق را از عرش به فرش رسانده است. «عبدالله گیویان» در پاسخ به این سوال، اسطورهها را بخش محتوایی آیینها دانسته که تلاش می کنند با تدابیری آدمها را با خود آشنا کنند.
او با تاکید بر اینکه آیینها صورتهایی عملی دارند، معتقد است «همه آیینها با فعالیتهای جسمانی همراهند؛ این بابت آن است که آیین روح و جسم را به یگانگی میرساند. آنچه که در جسم هست، مابازایی در روح دارد و آنچه در روح هست، ممثلی در جسم دارد…»
این استاد دانشگاه در ادامه به این نکات منتخب اشاره نموده است:
– بروز استعاره از عشق، محوری ترین اتفاقی است که در جهان بعد از اسلام در ایران افتاده است…. تحولی که در ایران بعد از قرون ابتدایی اسلام رخ داده، شکلگرفتن عرفان زهدی است که بعد از آن و بهتدریج به عرفان عشقی میرسد؛ جایی که استعاره عشق بیانگر رابطه انسان با خداست.
– این اتفاق در ظاهر، بدلکردن خدا به معشوق است و در بنیانها تبدیلکردن «خدای مذکر دور از دسترس با جبروت در عرش مستقر» به خدایی است که نزدیک است و با درونیترین حس انسان خواسته میشود.
– جایگاهی که حافظ برای معشوق قائل است، مثلی از جایگاه خدا روی زمین است و تصوری که داشته این بوده که افراد بدون فهم عشق زمینی، امکان فهم عشق آسمانی را ندارند.
– تصور اینکه فقط یک فهم عرفانی وجود دارد، اندکی اشتباه است. بنیان فهم ما یا آن چیزی که هویت ملی و فرهنگی ما را از همسایگان و فرهنگهای مجاورمان متمایز میکند، همین فهم عرفانی است. درواقع آنچه ما ایرانیها را از مصریها، هندیها و پاکستانیها متمایز میکند، یکی زبان است و یکی فهم عرفانی.
– در هنگامی که منابع مولد اندیشه در جامعه تعطیل شوند، طبیعی است که چیزهایی در فرهنگ از دست میرود. بسیاری از آن چه داریم در حوزه تاریخ است و آن چه در حافظه جمعی ما وجود دارد، بسیار کم است.
– با انحطاط ادبی در ایران، زبان ما که ستون فقراتش عشق بوده، دچار انحطاط میشود. انحطاط تدریجی، ما را به اینجا میرساند که اسطورههای رقبای فرهنگی ما رواج مییابد، ارتباطات گسترده این معناها را گسترش میدهد و در نهایت امروز میبینیم که فاصله گرفتن از اسطورههای عشق بیشتر میشود.
مدیر شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده: من با خانم مولاوردی مشکل دیدگاهی دارم
این روزنامه در صفحه 17 به گفتگو با «فرشته روحافزا»، مدیر شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده درباره خروجی های این زیرگروه شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخته و در مقدمه آن به قلم «شهرزاد همتی» نوشته است:
«شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده که ریاست آن را کبری خزعلی عهدهدار است، در سالهای اخیر خروجی خاصی جز بیانیه بر علیه معاونت زنان دولت یازدهم نداشته است. بررسی کارنامه کاری این شورا نشان میدهد که این سازمان نظارتی، از سال ۹۰ تا کنون حتی یک مصوبه نیز نداشته است.»
«فرشته روحافزا» در پاسخ به سوالی در مورد خروجی شورای تحت مدیریت خود گفته است:
– این شورا فقط کارش تصویب مصوبه نیست. شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده یک دستگاه سیاستگذار است.
– ما روی بحث جمعیت تا به حال خیلی کار کردهایم و اثبات کردهایم که کاهش جمعیت داریم و باید حتما افزایش جمعیت داشته باشیم.
– در بحث عفاف و حجاب مصوبه داریم و دوباره داریم با همکاری وزارت کشور آن را بازخوانی میکنیم تا ببینیم چرا مصوبه ما کارآیی نداشته است…. چون مصوبههای ما کلان است، کار میبرد؛ مثلا سند تحول آموزشوپرورش زمان برد.
– شورایعالی انقلاب فرهنگی هر کاری در حوزه زنان و خانواده کرده، همه را شورای اجتماعی کرده است. در بحث جمعیت، مهدکودک و منشور حقوق زنان و منشور حقوق کودک ما کارهای خوبی کردیم، ما تعامل کردهایم.
– این حرف که «من با هر چیزی که اسم زنان دارد، مشکل دارم» تهمت است. ما اتفاقا مدافع حقوق زنان هستیم. منتها نگاه ما متفاوت است.
-مشکل من با خانم مولاوردی، دیدگاهی است وگرنه ایشان جزء خواهران محترم ما هستند.
شرق در آخرین شماره هفته به گزارش نشستی با موضوع گاتها پرداخته و در کنار گفتگو با یک استاد دانشگاه درباره «تغییر در نگرش نسبت به عشق در جامعه ایرانی»، با مدیر شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده گفتگو نموده است.مرور مطبوعات/ پنجشنبه 29 بهمن/ روزنامه شرق