از فرزندان امام چه خبر؟
هادی سروش
در مناسبات ارتباطی ما انسانها بعد از مدتی که عزیزی از دست می رود و فرزندانی را به یادگار می گذارد، سؤال رایج این است از فرزندان فلانی چه خبر؟ چه می کنند؟ کجا هستند؟ با میراث گران بها پدر چه کردنذ؟ و…
امروز از رحلت حضرت امام خمینی (ره) ۲۷ سال میگذرد و این سؤال جا دارد که بپرسیم از فرزندان امام چه خبر؟
شخصیتهای بزرگ معنوی و فکری غیر از فرزند جسمی دارای فرزندان دیگری بوده که با بررسی و پاسخ لازم، مسوولیت بیشتری احساس خواهیم کرد.
امام خمینی دارای سه گونه فرزند است:
فرزندان جسمی
و فرزندان معنوی
و فرزندان فکری.
فرزندان جسمی
امّا فرزندان جسمی آن عزیز، همانا نوههای امامند که ما بوی امام عزیزمان را در آنان در مییابیم که خوشبختانه از عناصر مفید و محقق در حوزهی علمیه بوده و سرآمد آنان جناب مستطاب حاج سید حسن آقا است که این قلم در نوشتهی دیگری تحت عنوان «حفظ حرمت یادگار امام» مطالبی تقدیم کرد و خلاصه اینکه گر چه برخی از نامهربانیهای رسانهای یا محفلی و حتی بعضی نهادهای حکومتی نسبت به ایشان دیده شد امّا افق اشراق ایشان برای آیندهی حوزه و نظام پر فروغ است ان شاء الله.
همهی اسرار در این نکته از حضرت آقای جوادی آملی نهفته است که در سال ۶۸ فرمودند: که هر کس از بیرون وارد بر این کشور و نظام اسلامی شود باید زنگ درب ورودی را به صدا در آورد و صدای آن زنگ «یا خمینی» است و در اینجاست که مدعی هستیم فرزندان امام خمینی به فراموشی سپرده نخواهند بود.
فرزندان معنوی
مقصود از فرزندان معنوی کسانی هستند که آنچه، آن امام بزرگوار در باطن خویش به آن معتقد بود و در روابط و مناسبات سیاسی و اجتماعی وفرهنگی و… براساس آن الگو میگرفت و عمل میکرد ، در اشخاص دیگری (که نسبت ظاهری و جسمی با ایشان ندارند)، دیده شود. به چنین اشخاصی که تحت نفوذ معنوی یک بزرگتری باشند، و نشانی، از داشتههای آن بزرگتر را داشته باشند «فرزند معنوی» اطلاق میشود که محدود به زمان یا مکان و جغرافیای خاصی نخواهد بود.
در این راستاست که امام خمینی هم شهید عارف حسینی پاکستان را فرزند خود میداند (صحیفه 21/121) و هم استاد مطهری را که شاگرد خود بوده (صحیفه 7/178 و نیز امام موسی صدر (صحیفه ۱۵ / ۵) و یا آیات آقایان، اخوان محترم صانعی را فرزند خطاب میکند (صحفه ۱۷ / ۱۳۱ و ۲۳) و در غیر مورد اشخاص، رزمندگان و آزادگان و فرزندان شهداء که از اقلیمهای گوناگون بودهاند را بعنوان فرزند ذکر فرموده است.
نقطهی حیاتی در موضوع «فرزندان معنوی» امام خمینی با الهام از حدیث رسول معظم اسلام (ص) که فرمود «الولد سرّ ابیه» بدین معنا که فرزند نهان پدر را آشکار میکند، باید توجه داشت که هر کسی با هر رفتار سیاسی و اجتماعی غیرمقبولی نمیتواند خود را «فرزند معنوی امام خمینی» معرفی کند، برای فرزندی به دو چیز احتیاج است: الف) پیوند معنوی ب) حرکت در راستای اهداف پدر.
پیوند معنوی همان اعتقاد و باور است نسبت به اندیشهها و سیاستهای مدون امام (ره)، در صورت نبود چنین باوری قطعاً رابطهی فرزندی و پدری قطع خواهد بود و بعد از اعتقاد و باور به «خط امام» حرکت در آن راستا لازم است و اگر اعتقاد و باور باشد ولی حرکتی از شخص دیده نشود حکم به فرزندی نمیتوان کرد.
چهارچوبهای سیاسی ـ اجتماعی که امام به آنها سخت باور داشت چیزی ازآن مخفی برای ما نبوده و نیست که همهی آنها به صورت منظم در وصیت نامهی ایشان تدوین شده، مثلاً حاکمیت اصل «ولایت فقیه» در کنار تبیین همهی تفاوتاش با دیکتاتوری و یا پذیرش «رأی مردم» که یک اصل مهم در سیاست امام است و نیز همانطوری که وحدت و عدم ایجاد یا دامن زدن به تفرقه از اصول سیاسی ایشان بوده و نیز عدم دخالت نیروهای نظامی در جناح بندیهای سیاسی «اصل حاکم» بر همهی آن چیزی است که برخی به عنوان دفاع از ارزشها آن را نادیده میگیرند و یا «مبارزه غیر منقطع با استکبار و یا تحجر»، موارد دیگری که از اصول مستحکم “خط امام” است.
عدم پذیرش و باور، و یا عدم حرکت در راستای چنین اصول مستحکمی که «سیاست خمینی» است باعث قطع پیوند فرزندی نسبت به آن بزرگوار است و این «قطع پیوند» با پوستر و بنر و تبلیغات رسانهای یا تأسیس مؤسسه و پژوهشگاه و فراکسیون و … به نام “امام خمینی” قابل «وصل» نخواهد بود.
خلاصه «فرزندان معنوی امام»، امام را باور داشته و با هیچ توجیهی از حرکت در مسیر روشن اصول محکم او سرباز نمیزنند.
پس مهم در بخش فرزند معنوی بودن به تبعیت از افکار و سیرهی سیاسی امام است همانطوری که طبق بیان قرآن فرزندان معنوی حضرت ابراهیم (ع) از بهترین تبعیت کنندگان ایشان هستند: «فمن اتبعی فانه منی» (ابراهیم/۳۶) و در نهج البلاغه برای دفع این پندار که در فرزندیِ، فقط جسمیت ملاک نیست، فرمود: آنانکه در مسیر پیامبر (ص) هستند از خاندان اویند گرچه از جهت جسمانی به ایشان متصل نباشند «ان بعدت لحمته» (حکمت/ ۹۶).
فرزندان فکری
گروه دیگری که از فرزندان امام خمینی به حساب میآیند، «فرزندان فکری» امام هستند و چه بسا از دو گروه قبلی اهمیت بیشتری به خود اختصاص داده باشند و میتوان ادعا کرد که اصلاً «فرزندان معنوی» از «فرزندان فکری» تغذیه میشوند.
فرزندان فکری امام خمینی همان میوههای رسیده بر شجرهی طیبهی آن عزیز هستند که از آن بزرگوار تغذیهی فکری میشوند و بعد، غذای فکری جامعه را تأمین میکنند. اگر فرزندان معنوی امام خمینی در رفتار از آن بزرگوار بهره جستهاند فرزند فکریاش از تفکرات عمیق امام بهره میجویند که مبنای رفتار خواهد بود.
محل تمرکز «تفکرات امام خمینی» در دانشگاه و به ویژه در حوزه نمود و بروز و ظهور دارد، که به کوتاه به آن نگاهی خواهیم داشت:
فرزندان فکری امام در دانشگاهها
در گذشته دانشگاه ظهور و بروز تفکرات امام به گونهای بود که افکار بلندش در دههی ۵۰ از دانشگاههای ایران گذشت تا کرانههای آمریکا و اروپا رفت و در آنجا «دانشجویان پیروان خط امام» را به عنوان خروجی خود عرضه کرد.
نمیدانم آیا امروز در خارج از کشور چنین چیزی پیدا میشود؟ آیا شمع افکار امام (ره) پروانهای برای نور گرفتن دارد؟
در مورد دانشگاههای داخلی، چه بسا جای دارد اظهار تأمل کنیم که قطعاً و متأسفانه حرکتهای تند عدهای (نه همه) در دانشگاهها به اسم امام و ولایت فقیه، از طرفی و حرکات مرموز سکولارانهی عدهای دیگر از سوی دیگر و بسته شدن فضای دانشگاه به روی بخشی از فرزندان رشید فکری امام و عوامل دیگر، فروغ چراغ تفکرات امام را ضعیف کردهاست. سخن در این بخش را احاله میدهیم به نخبگانی که افتخار فرزند فکری امام بودن را دارند و نیز با دانشگاههای کشور ارتباط دارند تا برایمان بگویند و بنویسند که آیا در دانشگاهها، مولودی به نام فرزند فکری امام تولید و پرورش مییابد؟!
فرزندان فکری امام در حوزه
بیش از دانشگاه، حوزهها محل تولید و پرورش و تکثیر فرزندان فکری امام هستند. فرزند تفکرات امام بودن را کسانی تشکیل نمیدهند که نام امام را در تابلوها و مجالس حوزوی مطرح میکنند گر چه حضور و نمود نام «خمینی» نیز خود وظیفهی مهمی برای دست اندرکاران حوزههای علمیه است، چرا که فرزند تفکرات امام در حوزهی علمیه، خود را نه هیات و ظاهر حوزه، بلکه در محتوای حوزه، نشان میدهد.
تفکرات حوزوی امام را اگر مورد بازشناسی قرار دهیم، آنگاه میتوان از فرزندان او نیز سخن داشته باشیم.
در مرحله اول، کم و کیف علوم عقلی در حوزه
باید رد پای امام را در علوم رایج حوزه که مورد اعتناء جدی ایشان بوده جستجوی کرد، به عنوان مثال کیست که نداند امام خمینی به وجود «دروس عقلی» یعنی «کلام، فلسفه و عرفان» اهتمام جدی داشت، طبعاً فرزندان فکری امام از این ایدهی بلند پدر بزرگوارشان غافل نشده و به انگیزه و یا دلائل اثباتی یا سلبی از درس و بحث «فلسفه و عرفان» سرباز نمیزنند و اگر روزی در بخش “مدیریت حوزه” جای داشته باشند هیچ گاه از تدوین برنامههای منظم دروس معقول برای همهی سطوح تحصیلی در حوزه غافل نمیشوند. قضاوت در این مرحله را به خود اصحاب حوزه که ارادت به مکتب امام خمینی دارند میسپاریم که با چشم دقیق بررسی و نظاره کنند آیا چنین است؟
“فقه خمینی” فقهی معاصر و پاسخگو به همهی نیازها
دومین جایی که ظهور و بروز فرزندان فکری امام خمینی را نشان میدهد درس مهم «فقه» است.
اگر بخواهیم از ابتدا این بخش را پیگیری کنیم جای دارد این سؤال مهم را مطرح کنیم که کدام متن درسی طلاب مانند کتابهای “رسائل و کفایه و مکاسب” با حواشی و نظرات امام به چاپ رسیده و در دسترس طلاب است تا در کنار خواندن بحثهای اصول و فقه در بخش «سطح» حوزه، با نظرات عمیق امام آشنا شوند؟!
آیا این خواسته از دست اندرکاران نشر آثار امام، بیجاست که یکی از مطالبات اولیهی ارادتمندان به امام این است که کتب درسی حوزه را با حواشی که متضمن آرای فقهی و اصولی امام است، منتشر کنند؟!
آیا میتوان از طلبهای که ۱۰ سال سطح خوانده و از نظرات فقهی و اصولی امام بیاطلاع است و نیز ۱۰ سال در درس خارج شرکت کرده که استاد از طرح همه یا حداقل نظرات امام اباء داشته، میتواند «فرزند فکری امام» تولید کرد؟!
شاخصهی مهم «فقه خمینی» در این نکتهی مهم بود که او «زمان و مکان» را در احکام تأثیرگذار میدانست و حتی بالاتر از «تغییر موضوع احکام» نقش جدی و بالاتری برای زمان و مکان در سرتاسر فقه قائل بود. خوب، حوزهی علمیه در این باب چه کرده؟!
آیا فقهی که امام آن را معرفی فرمود به اینکه «همواره باید چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشد» (صحیفه ۲۱/۲۹۲) را اصحاب فقه و فقاهت در حوزه، به قانون گذار و یا هر مکلف محتاجی، ارائه فرمودهاند؟ یا فقط دنبال آن چیزی به نام اجتهاد بودهایم که امام تصریح فرمود که آن اجتهاد یعنی: «اجتهاد مصطلح برای ادارهی جامعه کافی نیست»(۲۱/۲۹۲) و آیا در متن حوزه، (نه در بخش رسانهای حوزه) این تئوری مردود امام شنیده نمیشود که «مرجع و مجتهدی بگوید، من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمیکنم!» (صحیفه ۲۱/۲۹۲) در حالی که «فقه خمینی» بر اساسی استوار است که خروجی آن این است: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفهی عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهندهی جنبهی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور است»(صحیفه ۲۱/۲۸۹).
خوب در این مقطع کلاه خود را قاضی کنیم چه مقدار و تعداد فرزند فکری امام خمینی در حوزه حضور دارند که تأمین کنندهی لوائح و طرحها و مادهی قانونها و خلاصه تئوریهای مستدل در بخش گوناگون نظامی، اقتصادی، پزشکی، شهری، هوا و فضا، و خانوادگی و روابط آن و محیط زیست و … هستند؟
تهدیدها و چالشها
دو تهدید مهم از انعقاد نطفه و رشد فرزندان فکری امام خمینی در حوزه، میتواند مانع تراشی کند:
تحجر
«تحجر» یعنی جمود بر گذشته و گذشتگان و عدم پذیرش هر گونه مبنا و تئوری نو برای پاسخگو بودن به نیازها و شبهات است که یکی از تهدیدات جدی برای حوزهای خواهد بود که در پی تولید فرزندان فکری امام خمینی باشد.
این تهدید را امام، از ناحیهی «روحانیون وابسته و مقدسنما و تحجرگرا» معرفی میفرماید «که با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشهی دین و انقلاب میزنند که گوئی وظیفهای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزههای علمیه کم نیست …» (صحیفه ۲۱/۲۸۰)
اگر مخالفت با فلسفه و عرفان در حوزه در دیدگاه امام تحجر به حساب میآید، شک نکنید برخی از تندرویها، مانند حذف بخش بحث «ولایت فقیه» از کتاب بیع مرحوم آیت الله اراکی به انگیزهی اینکه با مبانی امام خمینی سازگار نیست، خود یک تحجر دیگر است.
این سنخ تحجرها متأسفانه در گوشه و کنار و چه بسا بیش از گوشه و کنار در حوزه دیده میشود.
در فضایی که تحجر حاکم باشد فرزند فکری امام خمینی جای رشد و تعالی و عرضه برای خود نمیبیند، پس جای دارد شاگردان برومند امام نسبت به این تهدید مهم حوزوی مراقبت جدی داشته باشند. و به این عبارت صریح امام توجه همیشگی فرمائید:
«نصیحت پدرانه میکنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تأثیر مقدسنماها و آخوندهای بیسواد واقع نشوید، چرا که اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدسنماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمهای بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد» (صحیفه ۲۱/۱۵۱)
سیاست بازان
تهدید دیگری که دقیقاً فرزندان فکری خمینی را نشانه میگیرد حضور و وجود سیاست بازان است. همانانی که چنان عرصه را به دست میگیرند و مدام از نام امام خمینی (ره) بهره میجویند که باعث دل سردی فرزندان فکری امام خمینی میشوند. آنانی که برای دو روز دنیا چنان سیاست بازی میکنند که انسان را در حیرت فرو میبرد گاه مخالف ولایت فقیه را «مشرک» معرفی میکنند یا فقه بدون ولایت فقیه را «سکولار» میدانند یا روزی در کتاب خود علناً مینویسند که ولایت فقیه نماز را یا توحید را هم میتواند تعطیل کند و … در حالی که فرزندان فکری امام که مدافعان جدی «مبانی دقیق و مهم ولایت فقیه»اند، در مواجهه با این سیاست بازیها از تبیین ولایت فقیه به قرائت امام خمینی باز میمانند تا اتهامی یا تهمتی متوجهشان نشود.
بله چه زیبا امام فرمود:
«طلاب جوان بدانند که پروندهی مقدسین روحانینما همچنان باز است و شیوهی مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شدهاند … دیروز مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحهی مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمهی شعبان را به نفع شاه بشکنند امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! … و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبود، امروز بانی و وارث ولایت شدهاند …» (صحیفه ۲۱/۲۸۱)
در این بخش نیز، از شاگردان برومند امام خمینی انتظار میرود با توجه به این دو تهدید مخرّب زمینه رشد و تعالی «فرزندان فکری امام خمینی» را که در پی تبیین و ترویج افکار بلند آن بزرگوار در حوزه هستند تأمین کنند.
از فرزندان فکری امام هم انتظار میرود با همهی توان علمی و رفتاری خویش با بی اعتنایی به همهی «تحجرها و سیاست بازیها» در پی ایجاد و تقویت علوم عقلی حوزوی و نیز تحقیق و عرضهی فقه جامعی باشند که همهی نیازهای انسان امروزی را بتواند پاسخگو باشد چرا که انسان امروز، نه تنها غیر از انسان عصر حجر است بلکه غیر از انسان یک دههی قبل است و انسان نیم کرهی شرقی غیر از انسان نیم کرهی غربی زمین است. به تعبیر صریح ایشان، در غیر این صورت «باید تمدن جدید بکلی باید از بین برود و مردم کوخنشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند». (صحیفه ۲۱/۱۵۲).
واگر این فقه، که فقه خمینی است (صحیفه ۲۱/۱۵۰)، توسط فرزندان فکری امام عرضه شود روز به روز به عظمت مکتب وحیانی اهل بیت (ع) اعم از علوم معقول یا علوم منقول افزوده شده والبته باید به تأسی از پدر فکری خود از هیچ گونه تهمت یا کم مشتری بودن کالای گران بهای خود هراس نداشته باشند.
احسن
حوزه تک خانواده و با یک پدر و چند فرزندی نیست!
حوزه خانواده ای چند فامیلی با پدران مختلف و متنوعی است که حضور همه آن ها و فرزندانشان در کنار هم لازم و ضروری است.