اسلام و شلاق
رضا بابایی
مدافعان مجازات با شلاق، به قرآن استناد میکنند(سورۀ نور، آیۀ 2). بر پایۀ روایات نیز، مجازات بسیاری از جرمهای اخلاقی و اجتماعی، شلاق است. اما استناد به قرآن و روایات برای مجازات با تازیانه، موجّه نیست؛ زیرا در صدر اسلام، مجازاتهای جایگزین مانند زندان به شکل امروزین، ممکن و رایج نبود؛ هم به دلیل هزینههای آن، و هم به دلیل نفرت شدید اعراب از زندان و اسارت، و هم به دلیل نامعمول بودن حبس و زندان در آن روزگاران.
باری؛ شلاق در آن روزگاران:
چندان رواج داشت که کرامت انسانی مجرم را نابود نمیکرد و چیزی بیش از تنبیه بدنی محسوب نمیشد؛ اما در زمانۀ ما، شلاق افزون بر مجازات بدنی، روح و روان مجرم را هم زخمی میکند و بازگشت او را به جامعه و زندگی آبرومندانه، تقریبا ناممکن میسازد.
شلاق در روزگاران قدیم، جز بدن مجرم را زخمی نمیکرد، اما اکنون شلاق معنایی دیگر یافته است و زخمی که در روح مجرم بر جای میگذارد، به هیج روی التیامپذیر نیست. در روزگاری که حیوان را هم تازیانه نمیزنند، کوفتن شلاق بر گردۀ انسان، چه معنایی دارد؟ آیا تنبیه تحقیرآمیز، تبدیل مجرم عادی به مجرم خطرناک و انتقامجو نیست؟ چند صد سال است که صدها دانشکدۀ حقوق در سرتاسر دنیا دربارۀ شیوههای مجازات، مطالعات کتابخانهای و میدانی میکنند و بهتقریب همۀ آنها به این نتیجه رسیدهاند که ردّی که شلاق بر بدن مجرم باقی میگذارد، آیندهای هولناک برای او و جامعه رقم میزند.
بر فرض که شلاق جایگزینناپذیر است، پرسیدنی است که ما بر تن کدام اصل یا فرع دین جامۀ عمل پوشاندهایم که حالا نوبت به تازیانۀ اسلام رسیده است؟ از مردی روزهخوار پرسیدند: تو که نماز نمیخوانی و روزه نمیگیری، چرا نیمهشب برمیخیزی و سحری میخوری؟ گفت: من نماز که نمیخوانم، روزه که نمیگیرم، اگر سحری هم نخورم، پاک کافر میشوم!