تعزیتی برای هویت
فتانا عابدینی: کافی است که چند کلمه را در جستجوگر اینترنت سرچ کنیم. کلماتی چون: خودکشی، جوان، امروز، پل، قرص، غیره و ذلک. شما اگر کلمه خودکشی را تایپ کنید، خودش برایتان مابقی را حدس میزند. صفحهها را که بازمیکنیم با اخبار و تصاویر دلخراشی مواجه میشویم که اساسا برای ما این سوال را مطرح میکند که چرا اینقدر تعداد خودکشی زیاد و سن آن کم شده است.
فقط چند هفته از خودکشی دخترک 12 ساله مشهدی میگذرد. این خبر آن چنان دلخراش و رعبآور است که تا مدتها سکوت را بر انسان حکمفرما میکند، ولی آنچه نوع تنبیهی ست که باعث خودکشی دخترکی میشود که هنوز حتی به آستانه ی جوانی نرسیده ست ؟ و آن چه وسیله ممنوعهای ست که آن دختر را از مدرسه اخراج میکند؟!
از این دست اخبار بسیار است. تعداد خودکشی در پل استقلال و قائم مشهد آن قدر زیاد شده که باید نام قتلگاه را رویشان گذاشت. چه اتفاقی باید در یک جوان زیر 25 سال بیفتد که این جرئت را به او بدهد تا از آن ارتفاع خود را به آغوش ماشینها و آسفالت بسپارد؟
آخرین خبر خودکشی در مشهد که رسانهای شد، خبر مرگ هادی پاکزاد، هنرمند جوان و با استعدادی بود که غم فراوانی همراه داشت. چرا باید یک جوان که تا این حد هوش و استعداد هنری دارد در تنهایی خود را بکشد؟ جوانی که آلبوم موسیقیاش به تازگی پس از سالها با مجوز وزارت ارشاد بدون کوچکترین تغییری انتشار پیدا کرده بود و طرفدارانی داشت؟
ما در یک محیط مذهبی و فرهنگی زندگی میکنیم. از این محیط چنین انتظاری نمیرود که جوانان و کودکانش دست به خودکشی بزنند.
پاسخ به این سوالات قاعدتاً نیاز به بررسی و تحلیل کامل زندگی این افراد دارد، مواردی که شاید تنها وجه اشتراکشان خودکشی و سن کم باشد . شاید بهتر است دلایل احتمالی این خودکشی ها را مورد بررسی قرار دهیم .
در مورد آن دخترک 12 ساله دانش آموز که خود را از یک ساختمان به پایین پرت کرده بود، دلیل خودکشی ترس از تنبیه مجدد پدر اعلام شده است . نامه ی چند خطی این دخترک که توسط پلیس از جیب وی پیدا شده به نقل از آنا دارای این مضمون است : «وسایلم را بین دوستانم تقسیم کنید. پدر و مادر عزیزم من شما را دوست دارم، اگر خودم را میکشم به خاطر شما نیست، به خاطر خودم است.»
این دانش آموز به صراحت اعلام کرده است که اگر خودش را میکشد به خاطر پدر و مادرش نیست . بلکه بخاطر خودش ست . خود ِ یک کودک که باعث خودکشی وی میشود دقیقا چیست ؟ به طور قطع مجموعی است از ترس ها، عقده ها، درد ها و مشکلاتی که باید آنقدر زیاد، حجیم و متراکم شده باشند تا در 12 سالگی چنان خستگی ِ مفرطی را به وی انتقال بدهند که این تصمیم به ذهن کودکانه و کوچک وی برسد و یا چنان ترسی را در وی نهادینه کنند که تنها راه را پریدن از یک ساختمان بداند . ترسی که آن چنان بزرگ است، ترس از مردن را در چشم یک دختر کلاس ششمی خوار و حتی خنثی میکند .
در مورد جوان هایی که خیلی راحت اقدام به خوردن قرص و سم ، زدن رگ و یا پریدن از ارتفاع میکنند مسئله کمی فرق دارد . بلکه این جوانان عملا سالهای بیشتری را زندگی کرده اند . قطعا آمال و ارزوهای فراوانی دارند و سنشان ایجاب میکند تا از منطق، فکر، تجارب و جنبه های مذهبی نیز در تصمیماتشان استفاده کنند.
این جوانان قاعدتا تجاربی داشتند که باعث ساخته شدن افکار منفی و دردناک در ذهن آنها و سپس باعث این تصمیم و اجرای این عمل شده است. عملی که متقارن با خستگی روح و جسم میباشد .
درینجا میتوان احتمال دیگری را نیز بررسی کرد. هویت و نبود آن . تعریف هویت به نقل از کتاب هویت شناسی موسی نجفی این است :« هویت به زبان پارسی کیستی مجموعه نگرشها، ویژگیها و روحیات که یک فرد را از دیگران متمایز میکند.»
تمام انسان ها در بدو تولد فارغ از ویژگی های جغرافیایی، قومی، نژادی و زبانی ، از ویژگی های یکسان نوع انسانی، در مقایسه با باقی انواع موجودات برخوردارند؛ بنابراین هویت انسانی کاملا اجتماعی بوده و در طول دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد و هیچ ربطی به نژاد، رنگ و زبان ندارد .
پس عملا این نهاد های اجتماعی هستند که هویت فرد را شکل میدهند. حال سوال این است که آیا نهاد های اجتماعی در انجام وظیفه ی خود برای هویت سازی موفق بودند ؟
در اصل باید گفت که این نهاد ها به این افراد هویتی که مدنظرشان بوده است را نداده اند . هویتی که در نهایت به امیدمندی، احساس غرور، خودباوری، شادی و عزت نفس ختم میشود.
نهاد خانواده، مدرسه، جامعه و .. باعث هویت سازی میشوند. پس زمانی که یک دختر بچه کلاس ششمی و یا یک جوان 30 ساله که کوهی از استعداد و هنر است، دست به خود کشی میزنند؛ باید دید این نهاد های قدرت با رفتار های خود چگونه هویت آنها را شکل داده اند . چرا مشهد با آن همه حافظه تاریخی و هویتی مانند کرج که شهری است بیتاریخ در رتبه اول طلاق کشور است؟! چرا مشهد حیاط خلوت دلالان هویتزدا شده است؟! نهاد قدرت هم سود خود را میبرد!
هر مراجعه به بیمارستان ها و یا هر تماس با اورژانس و پلیس در رابطه با اقدام های موفق و یا ناموفق خودکشی، تلنگری است به نهاد های اجتماعی سازنده هویت . شاید قاتل این جوانان چیزی نباشد جز طرز رفتارهای همه ما به عنوان یک اعضای جامعه با مقوله هویت در شهر.
نویسنده:
فتانا عابدینی (روزنامهنگار و فعال اجتماعی در مشهد)
متاسفم از این حادثه
متشکرم از نویسنده
ببینیم ما چه کردیم که همچین اتقاف نا گواری برای یک کودک 12 ساله رخ داده است.
مقصر اصلی ما مردم هستیم