پوستین وارونهای از اسلام را معرفی کردهایم
سیدهادی طباطبایی: بهمناسبت ایام عزاداری اباعبداللهالحسین(ع)، دومین سوگواری حدیث نینوا در شیراز برگزار شد. این محفل با مشارکت حزب اتحاد ملت، جمعیت زنان نواندیش مسلمان، سازمان عدالت و آزادی و کارگزاران سازندگی برگزار شد. در این مجلس که هجدهم مهرماه برابر با هفتم محرمالحرام برگزار شد، حجتالاسلام و المسلمین سید محمدعلی ایازی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان به این شرح است:
در پنجاه سال اخیر درباره قیام امام حسین(ع) کتابهای بسیاری نوشتهشده است. کتابهایی که درباره فلسفه حرکت امام حسین نوشتهشده، کاملاً متفاوت از آثاری است که از قرن پنجم و ششم به ما رسیده است. بهعنوان نمونه، سید بن طاووس در کتاب لهوف عنوان میکند که ما نمیدانیم چرا امام به کربلا رفت و این فاجعه رقم خورد. او میگوید اما حسین یک عاشق بود و وظیفه ما گریه بر اوست. حتی بعد از سید بن طاووس نیز افرادی کتابهایی نگاشتند و گفتند که امام کشته شد تا ما گریه کنیم و این اشکها مایه بخشایش ما نزد خداوند شود. اما در پنجاه سال اخیر، متفکرانی که در خصوص فلسفه قیام اباعبدالله به تأمل پرداختند، چند مسئله را بهطور مشخص عنوان کردند:
1-امام حسین یک کار هدفمند کرد.
2- این هدف قابلشناسایی است و ما میتوانیم بفهمیم چرا امام حسین(ع) در مقابل یزید ایستاد.
3- این هدف برای ما قابلاستفاده است و در زندگی ما بهصورت فردی و اجتماعی میتواند الگو قرار گیرد.
4- میتوان از کلام امام در مکه و مدینه و در میانه راه تا کربلا ایده ایشان برای قیام را استنتاج کرد.
سه نظریه عمده نیز در خصوص این حماسه، از سوی متفکران این دوره ما مطرحشده است.
دکتر شریعتی کتابی دارد به نام "شهادت". نظریه شریعتی این است که امام حسین(ع) رفت که به شهادت برسد. شریعتی از عبارت " اِنَّ الله شاءَ اَن یَراک قَتیلا" این استنباط را کرده بود.
نظریه دومی که مطرحشده از آیتالله صالحی نجفآبادی است که میگوید امام از اول بهقصد تشکیل حکومت حرکت کرد؛ چون کوفیان دعوت کردند. بعدازآن، امام متوجه شد که مسلم بن عقیل را به شهادت رساندهاند. امام هم مسیرش را تغییر داد و از قصدش منصرف شد اما نگذاشتند.
نظریه سوم از طرف شهید مطهری مطرح شد. ایشان میگوید که امام حسین(ع) اصل ایده و آمالش اصلاحطلبی بود. میخواست اصلاحاتی در امّت نبوی ایجاد کند. حال این اصلاح چگونه صورت میگیرد؟ قدم اول این اصلاحطلبی این بود که در مقابل یزید ایستادگی کند. امام میخواست بگوید که جامعه اسلامی راهش را کج کرده است؛ لذا باید راه را اصلاح کرد.
من نمیخواهم وارد نقد نظریات شوم اما این نکته را تأکید میکنم که ما چه بگوییم امام برای شهادت رفت، چه برای تشکیل حکومت و چه برای ایجاد اصلاحات بنیادین جامعه خود قیام کرد، نمیتوانیم از پیامها و سخنانی که او در جایجای مسیر حرکت خود بیان کرده غافل شویم. جامعه ما جامعهای است که اگر در آن اصلاح نباشد و تغییرات ایجاد نشود این جامعه مانند آب راکدی میماند که درجایی توقف کرده و بعد از مدتی متعفن میشود. گاهی ممکن است حتی در این آبِ راکد، حیوانی و یا مرداری هم بیفتد، در آن صورت که دیگر مصیبتها بسیار بیشتر خواهد بود.
بازگشت به قرآن
مقداری برگردیم به مسئله دیگری که از صدسال پیش به اینطرف مطرحشده و آن مسئله بازگشت به قرآن است. بنیانگذار این اندیشه سید جمالالدین اسدآبادی بود. او میگفت که ما باید به این مسئله بیندیشم که چرا جامعه دینی و اسلامی ما در انحطاط و عقبماندگی است؟ چرا جامعه ما بهترین شعارها را دارد اما در عمل فَشِل است؟ او این آیه را بهعنوان شعار خود میخواند که "انَّ الله لا یُغیّر ما بقومٍ حَتی یغیّروا ما بانفُسِهم". خداوند وضع هیچ ملتی را تغییر نداده مگر اینکه خود آنها آن را دگرگون کردند. اینکه شما بیایید تمام مشکلات خود را به خارج از کشور مستند کنید، این فرار کردن از مسئولیت است. هر چه هست از خود ماست. اگر پیروزی است و یا شکست است از خودِ ما برمیخیزد.
از ماست که بر ماست. ما خودمان مشکل داریم. ما در جامعه خودمان حاضر نیستیم اصلاح انجام دهیم و منتظریم که دیگری از بیرون بیاید برای ما کاری انجام دهد. نکتهای که در کلام امام حسین(ع) وجود دارد این است که حرکت من برای چیست؟ "انّما خرجتُ لطلبِ الاصلاح فی اُمه جدّی". اصلاحات اصل اساسی و کار اصلی من است. من این انحطاط اخلاقی را میبینم. اگر این جامعه بخواهد درست شود باید بهصورت بنیادین تغییر کند. اینکه سید جمال مسئله بازگشت به قرآن را مطرح میکند بر این اساس است که او میگوید وقتی ما راجع به قرآن صحبت میکنیم میگوییم قرآن بسیار محترم است و در محافل شادی و عزای ما با تقدس از آن یاد میکنیم. اما آیا تمدن باشکوهی که ایجاد شد فقط با صرف استفادههای نمادین از قرآن بود؟
امام خمینی(ره) هم درجایی تشبیه صحیحی در این خصوص دارند. ایشان میگویند داستان ما داستان کسی است که میرود نزد پزشک و دکتر نسخهای برای او مینویسد. این مریض میرود و چند بار از روی این نسخه با خط زیبا مینویسد. آن نسخه پزشک را تجزیه و ترکیب میکند. حتی با آبطلا مینویسد. امام خمینی میگفت آیا با این کارها، مریض خوب میشود؟ ابداً خوب نمیشود. زیرا نسخهای که نوشتهشده برای آن است که او به کار ببرد، نه اینکه آن نسخه را حفظ کند و با آبطلا آن را بنویسد. برای اینکه از قرآن بهره ببریم لازم نیست که برای حفظ آن جایزه بگذاریم. بیایید از آن قرآن، عدالت اجتماعی را استخراج کنید. اگر این قرآن میخواهد در جامعه حضور داشته باشد حضورش به این نیست که هرکسی هزار تا قرآن در خانه ببرد اما یک نفر "اِنَّ الله یأمر بالعدل و الاحسان" را عملی نکند.
حرف سیدجمال این بود که یک جامعه وقتی میتواند درست و در مسیر صحیح باشد که خود مردم بخواهند آن جامعه تحول پیدا کند. من مثال سادهای بزنم. اگر شما میخواهید مردم قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنند، اما درجایی که قوانین رعایت نمیشود با رشوه کارها حل شود، دیگر قانون اساساً عملی نمیگردد. چرا جامعه ما دروغ میگوید و احترام به دیگران نمیگزارد و بر حیثیت و حق مردم توجه نمیکند؟ برای اینکه خودمان نمیخواهیم. خودمان از این دفاع نمیکنیم. چرا شما مواجهید با بدترین بحرانهای اخلاقی و اجتماعی که بیسابقه بوده و صدای طبلش بلند شده؟ خودمان را مشغول کردهایم به چیزهایی که با آنها سر خودمان را گرم میکنیم.
اصلاح در شیوه عزاداری
عزاداریهای ما برای امام حسین(ع) هم همینگونه است. آیا ما فکر کردهایم چگونه میتوانیم این عزاداریها را اصلاح کنیم؟ این نذوراتی را که برای اباعبدالله انجام میدهیم ملاحظه بفرمایید. در آیات قرآن بارها از "انفاق" سخن گفته شده است. میدانید که "انفاق" از باب "افعال" است و اصل ماده از "َنَفَقَه" است. تونلها و چالهها را "نفقه" میگویند. انفاق یعنی پر کردن این چالهها و حفرهها. یعنی وقتی میخواهید انفاق کنید باید چیزی باشد که خلأ را پر کند و اگر نیازی باشد، آن نیاز را پر کند. سؤال این است که این نذورات ما تا کجا انفاق است و تا کجا اسراف است؟ اگر اسراف نیست کجا میتواند یک خلأ را پر کند و یک نیاز اجتماعی را تأمین نماید؟ گاهی در یک خیابان کوچک، ده نفر نذورات میدهند. آیا این ده نفر فکر کردهاند که در این خیابان و محله ما خیلیها نیاز به کمکهای دیگری هم دارند؟ جوانی هم وجود دارد که میخواهد داماد شود اما نمیتواند؟ دختری میخواهد عروس شود اما جهیزیه ندارد؟. اگر میخواهیم انفاق کنیم باید از روی فکر و عقل انفاق کنیم. باید چالهها را پرکنیم. باید نیازهای اصلی را بشناسیم و آنها را درمان کنیم. باید این اصلاح را شروع کنیم. مهم شروع کردن این حرکت اصلاحی است.
از امام صادق(ع) نقل است که فرمودند: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله". جای دیگری دارند که "انَّ لقتل الحسین حراره فی قلوب المؤمنین لا تبرد ابداً". یعنی این عزا روزبهروز گرمتر میشود. اما این گرما را باید درست ببریم در مسیر خودش. در مسیری که جامعه را متحول کند و تغییر ایجاد کند. افراد صاحبمجلس و تکیهها بیایند فکری بیندیشند که تا سال آینده این عزاداریها باید به چه نحوی برگزار شود؟ هدف امام حسین از چه طریقی عملیتر میشود؟ چگونه میتوانیم اصلاح در عزاداریهای سال آینده ایجاد کنیم؟
تفاوت میان منکر و حرام
در روایتی از امام حسین(ع) است که میگوید"… آمر بالمعروف و ینهی عن المنکر" امام حسین(ع) برای معروف قیام کرد. در قرآن هم داریم که "یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر"
چرا در این تعابیر گفتهشده امر به "معروف"؟ نگفته امر به "واجب"؟ و یا نگفته است نهی از "حرام". بلکه گفته نهی از "منکر". فرق است میان امر به واجب و امربهمعروف. و فرق است میان نهی از حرام و نهیازمنکر. علتش این است که وقتی میگویید منکر، یعنی زشتیاش در میان همه طبقات جامعه مشخص است. یعنی ممکن است چیزهایی حرام باشد اما منکر نباشد. مثلاً شما اگر از لیوانی استفاده کردید و لیوان را همینطور پرت کردید ممکن است بگویید این کار حرام نیست. اما همه میدانند که این منکر است. چیزهایی وجود دارد که حرام است اما منکر نیست. ممکن است مردم اطلاع نداشته باشند حرمت آن را و بهصورت منکر درنیامده باشد. بعضی کارها اما هم حرام است و هم منکر. تقلب کردن هم حرام است و هم منکر. گزارش دروغ دادن هم حرام است و هم منکر. اینها حرام بودنش که بهجای خود باقی است اما گناه دیگری هم بر آن مترتب میشود و آن گناه بزرگ منکر بودن است. چراکه شما این گناه را در سطح وسیع جامعه عملی کردهاید و دروغ و تقلب را ترویج کردهاید.
در تعبیری داریم که "لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن". از امام باقر(ع) سؤال شد که آنچه از گناه و فساد، ظاهر میشود که مشخص است اما تعبیر "ما بطن" و آنچه پنهان است به چه معناست؟ امام(ع) فرمودند که ما بطن، حاکمان جور هستند. "ما بطن" یعنی حاکمانی که باعث فساد میشوند. یعنی حاکمان، شرایط را برای اصلاح جامعه فراهم نکردهاند و باعث فسادهایی میشوند. اینها پشت پرده فساد است و از آن به "ما بطن" یادشده است.
شیوه صحیح امربهمعروف را بیاموزیم
آقای مایکل کوک کتابی دارد به نام "امربهمعروف و نهیازمنکر". شاید کسی به قدرت او در مورد امربهمعروف کتابی ننوشته باشد. چند دانشگاه بزرگ امریکا از طرح او پشتیبانی کردند تا او بتواند این کتاب را بنویسد. در مقدمه این کتاب نویسنده میگوید که چطور شد که من این کتاب را نوشتم و مؤسسات از من حمایت کردند تا اینکه به چند کشور سفر کنم و بتوانم اطلاعاتی را بهدست آورم. او میگوید یک روز در ایستگاه، فردی به یک زن تجاوز کرد و کسی در مقابل این حرکت عکسالعمل نشان نداد و هیچ کس حرفی نزد. دوربینها از این صحنه فیلمبرداری کردند و تلویزیونها این صحنه را با حضور کارشناسان روانشناسی و اخلاقی و دینی بررسی کردند که چرا کسی به این صحنه عکسالعملی نشان نداد؟ همه کارشناسان میگفتند که ما نه به لحاظ حقوقی و نه دینی حق نداریم که مانع این کار شویم. اما یک نفر در این جلسات عنوان کرد که در اسلام دستوری هست به نام "امربهمعروف و نهیازمنکر" که بر اساس آن میگویند اگر به کسی ظلم شد، ما نمیتوانیم ساکت بنشینیم. و همه موظفیم که اقدام کنیم. بعدازاین سخنان، توجه همه جلب شد به مسئله امربهمعروف و نهیازمنکر. به همین علت بود که بودجهای را به من (مایکل کوک) اختصاص دادند تا بروم و در مورد امربهمعروف تحقیق کنم. حال این مسئله را نگاه کنید و با برداشت ما از امربهمعروف مقایسه کنید. ما متخصص هستیم که این مفاهیم دینی را خراب کنیم.
امام علی(ع) میفرماید اسلام ما مانند پوستین وارونه است. داستان دینداری امروز ما اینگونه است. یعنی این دینداری و امربهمعروف باید مانع شود از اینکه دروغ بگوییم و رشوه خواری کنیم و سه هزار میلیارد بدزدیم و هاله نور ببینیم، اما اینجاها نهیازمنکر نمیشود. اینطور میشود که امربهمعروف و نهیازمنکر را هم خراب میکنیم. وقتی مفاهیم را تحریف کردید آن جوان هم این مفاهیم را نمیپسندد. امروز گاهی کسانی از بلندگوها در خصوص دین و معنا حرفهایی میزنند که منِ روحانی حالم به هم میخورد. بعد این نسل جدید چه برخوردی با این مفاهیم خواهد داشت؟ نمیدانم. حرف من این است که بیاییم کانونهایی ایجاد کنیم تا اسلام صحیح را معرفی کند و بگوید آنچه برخی میگویند کاسبی دین است و اصل دین نیست.
امام حسین(ع) هم پیامش همین بود که اگر قرار باشد کسانی زمامدار اسلام مانند یزید باشند، پس وای بر اسلام. کسانی داعیهدار اسلام باشند که در مقابل فسادهای مالی و مشکلات اجتماعی سکوت کنند اما در مقابل یک کنسرت اعلام موضع کنند، این میشود اسلام وارونه.
من آنچه میخواهم از حماسه حسینی استفاده کنم این گوشزدهایی است که امام به ما میکند. آنجا که میفرماید: "انّی لا آری الموتَ الاّ السّعاده و لا حیاهَ معَ الظالمینَ الاّ بَرَما". بحث مرگ و زندگی است؛ دو نحو زندگی. یکی زندگی که همهاش فکر حیات حیوانی است برای اینکه پُستمان بماند و نمایندگیمان بماند و موقعیتمان حفظ شود با همه بسازیم. این نحوه زندگی با مَنش امام حسین نمیخورد. امام حسین(ع) بهاندازه کافی سخنانی گفته است که برای هر زمینهای اعم از حوزه اخلاقی اجتماعی و سیاسی الگو باشد. نه تنها او خودش اینچنین است؛ بلکه فرزندانش در حادثه کربلا همچنین عمل میکنند.