آیندۀ روابط ایران و عربستان در گفتوگو با ولی نصر
ولیرضا نصر رئیس «مؤسسۀ مطالعات پیشرفتۀ بینالمللی» در دانشگاه جان هاپکینزِ واشنگتن و یکی از اعضای ارشد حوزۀ سیاست خارجه در مؤسسۀ بروکینگز آمریکا است. وی مؤلف کتاب موفّق و پرفروش «احیای تشیّع؛ نحوۀ تأثیرگذاری تعارضات فرقهایِ اسلام بر آینده» است.
سید ولیرضا نصر پسر سید حسین نصر فیلسوف ایرانی است.
چه امری سبب وخامت روابط سعودیها و ایرانیان میشود؟
وضعیتی که در منطقه مشاهده میکنیم یک نوع رقابت بر سر قدرت است که در مناطق دیگر نیز شاهد آن بودهایم. عربستان سعودی و ایران هر دو تشنۀ قدرت و نفوذ هستند. آنچه این رقابت را شدّت بخشیده، بهار عربی و سقوط تعدادی از دولتهای برجستۀ عربی بوده است. جنگهای داخلی در سوریه، عراق و یمن به ایران و عربستان انگیزه بخشیده است که مهاجمانه تلاش کنند تا قدرت و نفوذ رقیب را خنثی سازند و یکدیگر را از میدان به در کنند. لذا سعودیها از معاملۀ هستهای ایران و امریکا بسیار ناخشنودند. تصمیم ایالات متّحده برای مذاکره با ایران، گویای آن بود که دیگر تمایل ندارد از استراتژی دیرینۀ سعودیها مبنی بر منزوی ساختن ایران تبعیت کند. پیشتر نیز مهار کردن ایران برای سعودیها به اندازۀ کافی سخت بود، اما با آغاز تلاش ایران برای ایجاد پایگاههایی در عراق، سوریه و یمن، این کار دشوارتر هم شده است. به نظر من به همین خاطر است که در این برهه، عربستان تمایل خاصّی دارد که به خصومتهای فرقهای دامن بزند. ایران کشوری شیعیمذهب است و عرب نیست؛ لذا اگر عربستان در میان اهلسنّت برای ایران دشمنتراشی کند، این روش مؤثر و نسبتاً کمهزینهای برای جلوگیری از ازدیاد نفوذ ایران در منطقه خواهد بود، چراکه اگر جلوی روند نفوذ این کشور گرفته نشود، قدرت ایران همینطور افزایش خواهد یافت.
شدّتگیری تنشها چه تأثیری بر جنگ با دولت اسلامی (داعش) دارد؟
سعودیها با ایجاد تفرقه میان شیعه و سنّی، جنگ را در هر دو جبهه دشوارتر ساختهاند. اول این که شعلهور کردن آتش اختلافات فرقهای در منطقه، موجب افزایش قدرت داعش میشود. داعش یک گروه جنگطلب ضدّشیعی و ضدّایرانی است. هرچه تعارضات فرقهای شدّت بگیرد، جذابیت داعش نیز در نظرگاه جمعیتهای سنّی بیشتر میشود؛ دوم این که سعودیها با معطوف کردن توجّهها به ایران، مبارزۀ عملی با داعش را برای ایالات متّحده و متّحدان بینالمللی آن دشوارتر میسازند. قوای اصلی ما برای مبارزه با داعش در عراق، دولت شیعیِ عراق و نیروهای امنیتی غالباً شیعیِ این کشور است. چنانچه ایالات متّحده در اعدام روحانیان شیعی از عربستان سعودی حمایت کند، این خطر وجود خواهد داشت که دولت عراق ناخشنود شود و از فضایی که امریکا برای مانور علیه داعش دارد کاسته شود. اگر هم ایالات متّحده موضع بیش از حد خشنی نسبت به موضوع اعدامها اتّخاذ کند، خطر جلب ناخرسندی سنّیها وجود خواهد داشت. در حال حاضر این چیزی نیست که برای ایالات متّحده مطلوب باشد. استراتژی امریکا بر مبنای جلب رضایت همۀ طرفها است. اساساً سعودیها تلاشهای بینالمللی را برای خاتمه بخشیدن به جنگ سوریه از کانال ضرورتهای دیپلماتیک نقش بر آب کردهاند. به نظر من اکنون ایالات متّحده برای نخستین بار با این واقعیت روبهرو شده است که استراتژیهای عربستان در منطقه با اهداف امریکا مغایرت دارد.
آیا خطر درگیری جنگ علنی بین عربستان سعودی و ایران وجود دارد؟
فکر نمیکنم هیچیک از طرفین تمایلی به جنگ داشته باشند. اما هر دو همچنان در قالب کشمکشهای نیابتی با یکدیگر مبارزه خواهند کرد. این کشمکشها در سوریه، لبنان، عراق، یمن و احتمالاً افغانستان و پاکستان خود را نشان خواهند داد. مسئلۀ یمن را در نظر بگیرید. یمن کشوری است که القاعده در آن بسیار فعّال است. پیش از این نیز یمن گرفتار جنگ داخلی بود. اما سعودیها با دامن زدن به آتش فرقهگرایی عملاً باعث شدهاند که القاعده و داعش که هر دو نیروهایی ضدّشیعه هستند، در این کشور دکان باز کنند. با بمباران شدن یمن و مبدّل شدن آن به کشوری شکستخورده و ضعیف، حال داعش قادر خواهد بود به راحتی بخشهای بزرگی از خاک این کشور را تحت تصرّف خود درآورد؛ یعنی همان کاری که در عراق و سوریه انجام داده است. خود سعودیها هیچ راهحل یا امکاناتی برای مدیریت این بحرانها ندارند. لذا ناگزیر همانند سوریه و عراق به آغوش غرب پناه خواهند برد.
چرا ایالات متّحده همچنان به حمایت خود از عربستان سعودی ادامه میدهد؟
به نظر من سیاست امریکا بسیار کُند پیش میرود. اساس قدرت عربستان سعودی، ایدئولوژی مذهبی بنیادگرایانۀ این کشور و نفت و ثروت آن است که همینطور اتلاف میشود. ما میدانیم که روش سعودیها برای به دست آوردن قدرت، ارائۀ تفسیری محافظهکارانه و نابردبارانه از اسلام است که اروپاییها، کاناداییها و امریکاییها همگی آن را به عنوان خطری که ثبات جهان را تهدید میکند میشناسند. وقتی خوب به روابطمان با عربستان توجّه میکنیم، میبینیم که واقعاً به لحاظ استراتژیک این توانایی را ندارد که تا پایان کار دوام بیاورد. اما مشکل این است که ایران علیرغم معاملۀ هستهای هنوز حاضر نیست دست از رفتار سرد و غیردوستانۀ خود بردارد. این باعث میشود که در سیاست خارجی امریکا وقفهای ایجاد شود، زیرا این نگرانی وجود دارد که شاید معاملۀ هستهای بهخوبی پیش نرود، یا ایران همچنان اسرائیل را تهدید کند. به بیان خلاصه، اوضاع خاورمیانه در حال تغییر است و شاید روند افزایش بدبینی ما نسبت به ادامۀ اتّحادمان با عربستان، خیلی سریعتر از روند افزایش علاقهمان به جایگزین ساختن ایران به عنوان متّحد اصلیمان در منطقه باشد.
غرب باید مسائل دیپلماتیک خود را چگونه بازآرایی کند تا بتواند بر مشکلات فائق آید؟
در کوتاهمدّت مهم آن است که ایران را تشویق کنیم تا رویکردی عملگرایانه اتّخاذ کند. ایران در حال حاضر درصدد تنبیه کردن کشورهایی که روابط خود را از سر اصرار سعودیها قطع کردهاند نیست. کار مهمّ بعدی این است که ایالات متّحده، اروپا و کانادا باید به سعودیها فشار زیادی وارد آورند تا لفّاظیهای خود را ملایمتر سازند. اگر مهلتی برای بازاندیشی به وجود آید، بازیگران منطقهای مثل ترکیه، پاکستان یا مصر این امکان را پیدا خواهند کرد که نقش میانجی را ایفا کنند و راهی پیدا کنند که سعودیها از موضع افراطیای که اتّخاذ کردهاند صرفنظر کنند.
در دراز مدّت نیز ایالات متّحده باید نه تنها به عربستان سعودی مشاوره و اطمینانخاطر بدهد، بلکه در عمل نیز با ریاض همانند کشورهای دیگر سیاستمدارانه رفتار کند. به بیان دیگر، ما نباید به سعودیها اجازه دهیم هر کاری که میخواهند انجام دهند. در اینجا نکتۀ حیاتی این است که ایران متّحد ما نیست. ما قدرت نفوذ محدودی در این کشور داریم و انتظار چندانی از رفتار ایران نداریم. اما سعودیها متّحد ما هستند. جای تعجّب نیست که ایران سیاست امریکا را در منطقه تضعیف میکند. اما نباید همین انتظار را از عربستان سعودی داشته باشیم، یا چنین رفتاری را از جانب یک متّحد تحمّل کنیم.