قضاوتهای اخلاقی-عاطفی ما در تحلیل واقعیات بینالملل
کمتر کسی تعامل و ارتباط با جهان را ضروری نمیداند، اما اینکه چه تعامل و ارتباطی با منافع و مصالح کشور انطباق دارد همواره مناقشهبرانگیز بوده است. چندی پیش، وقتی خبر برگزاری نشستی اسلامی در کلیسایی اروپایی را در شبکهای اجتماعی با حضور فرهیختگان علمی به اشتراک گذاشتند پیشبینی میشد که اعضای فرهیخته آن گروه این رفتار کلیسای اروپایی را تمجید خواهند کرد. برخی از اعضای آن گروه در واکنش به آن خبر اظهار داشتند که باید از آنها اخلاق و انسانیت آموخت.
مسئله زمانی بغرنجتر میشود که مسئولان کشور تحت تأثیر چنین روحیهای به قضاوت و اقدام بپردازند و لبخند طرف مقابل را غرب باشد یا عرب، حمل بر دوستی و برادری دینی و دلدادگی نمایند. زمانی که مناسبات اردوغان با ما به سردی گرایید، یادداشتی دریکی از وبسایتهای علمی و وزین کشور منتشر شد که نگارنده آن از نامهربانی اردوغان مینالد. ظاهراً این شخص که با اردوغان در ارتباط بوده او را به یاد دوستی دیرینهشان میاندازد و از او به ماه کنعانی خود تعبیر کرده و گلایه میکند که آنهمه تبوتاب و شیدایی و دلباختگی ما به حضرت طیب چه شد. مطمئناً طرف مقابل در پایینترین موضع و موقعیتش هم اینگونه -لااقل نسبت به ما- دلدادگی و صمیمیت نداشته و امروز هم جایی برای وفاداری نمیبیند، بلکه اصلاً مسائل را اینچنین و از این دریچه نمینگرد.
ازاینروی یک مسئول، یک دیپلمات و یک سیاستمدار همواره باید به خود نهیب بزند تا گرفتار چنین توهمی نگردد. معنای این کلام ترویج بدبینی نیست، بلکه سخن در این است که دیگران بر اساس اخلاق، خوب و بد، وفاداری، صداقت، دوستی و جوانمردی رفتار نمیکنند، پس باید واقعبینانه ارزیابی شوند. درعینحال که نباید بیجهت خصومت دیگران را تحریک کرد، لازم است از ابراز دوستی بیجهت و گاه شبهه برانگیز نیز دوری گزید. فراوان هستند در بین همسایگان ما که سخن از دوستی و برادری را حمل بر ضعف، فریب، ریا و یا توطئه مینمایند.
در عالم سیاست نمیتوان به قول و وعده اعتماد کرد و توقع رفتاری اخلاقی داشت. پنج سال پیش در چنین ایامی در 2011 شورشهایی که از بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی شدت گرفت به سرنگونی قذافی انجامید. آنچه سبب پیروزی مخالفان شد، حمایت و دخالت نظامی غرب و ناتو بهویژه فرانسه و امریکا بود. از 19 مارس فرانسه و دیگران شروع به بمباران هوایی لیبی نمودند. سارکوزی در اینباره ادعا کرد که این اقدامات برای دفاع از جان شهروندان در مقابل رژیمی است که به دلیل کشتار مردمش فاقد مشروعیت است. دیوید کامرون مدعی بود که عامل اصلی این حمله خود قذافی است که به جامعه بینالملل دروغ گفته و با مردمش رفتاری وحشیانه دارد و غرب نمیتواند اجازه دهد مردم بیگناه کشته شوند. غرب در شرایطی تصمیم به سرنگونی قذافی گرفت که او به اقدامات اصلاح طلبانهای مبادرت کرد و حتی پذیرفت تا برنامه سلاحهای شیمیایی و اتمی خود را رها نماید. او تا جایی در جلب رضایت غرب پیش رفت که در سال 2006 امریکا لیبی را از لیست کشورهای حامی تروریسم خارج کرد، اما در نهایت منافع آنان چنین اقتضا میکرد که دیکتاتور را حذف نمایند. همانهایی که قذافی را سرور افریقا مینامیدند و حتی دست او را میبوسیدند کمر به نابودی او بستند و با سرمایه گذاری برخی کشورهای خلیج فارس، او را محو کردند.
الکساندر دوگین نیز خاطرهای قابل تأمل از ملاقاتی که با برژینسکی در امریکا داشته، نقل میکند. برخلاف قولی که غرب به گورباچف داده بود، بلوک ناتو را منحل نکرد. او میگوید: «از برژینسکی پرسیدم: چرا با وجود قولی که به گورباچف دادید هنوز هم ناتو وجود دارد؟ او به سادگی پاسخ داد: ما او را فریب دادیم». واقعیت این است که دیگران مسائل و مواضع خود با غیر را یک معامله میبینند و قضاوتی اخلاقی و عاطفی ثمری جز ناکامی و بدعهدی دیدن نخواهد داشت.