آیا اخوانالمسلمین سازمانی تروریستی است، یا سدّی است دربرابر افراطیگری و خشونت؟
مارک لینچ
چندی پیش «کمیتۀ قضایی مجلس» آمریکا مصوّبهای صادر کرد مبنی بر این که وزارت امور خارجۀ این کشور اخوانالمسملین را به عنوان سازمانی تروریستی معرّفی کند. این مصوّبه با سیاستهای اسلامستیزانۀ جمهوریخواهانی مثل ترامپ، قطعیت بیشتری نیز پیدا کرد. در دهۀ اخیر که دهۀ دشمنسازی از اسلام بوده است، تمرکز خاصّی بر اخوانالمسلمین مشاهده شده است.
لایحۀ کنگره با رویههای سیاستهای منطقهای نیز همسویی دارد. سالها است که بازیگران منطقه مثل امارات متّحدۀ عربی و مصر مصرّانه خواستار تروریست اعلام شدن اخوانالمسلمین بودهاند. از کودتای نظامی ژولای 2013، دولت مصر بهشدّت اصرار داشته است که اخوانالمسلمین با القاعده برابر دانسته شود و به خاطر حملات خشونتآمیز متعدّد در این کشور مقصّر شمرده شود. مصر رهبر اخوانالمسلمین را مسئول ترور دادستان کل «هشام برکات» در ژوئن 2015 میداند. در مارس 2014 نیز عربستان سعودی و بسیاری از اعضای «شورای همکاری خلیج» اخوان را یک سازمان تروریستی خواندند.
اما تبدیل شدن این قانون به لایحه غیرمحتمل است. حتّی اگر چنین لایحهای به کنگره نیز راه پیدا کند، در نهایت حکم تجدیدنظر به این نتیجه خواهد رسید که شاید بعضی از اعضای اخوان افراطی باشند، اما نمیتوان کلّ این سازمان را تروریستی خواند. حجم عظیم کارهای علمی و آکادمیکی که در رابطه با سازمان اخوانالمسلمین، ایدئولوژی، استراتژی سیاسی و جایگاه آن در فضای کلان سیاسی و اجتماعی صورت گرفته نیز بر این نتیجهگیری صحه خواهد گذاشت. اخوان یک سازمان تروریستی نیست و از دیرباز بین آن و گروههای سلفی-جهادی مثل القاعده فاصله و اختلاف وجود داشته است.
اما باید بدانیم که اخوانالمسلمینی که در دهههای گذشته موردبررسی و مطالعه قرار گرفته امروز دیگر وجود ندارد و این سازمان دستخوش تغییر و تحوّلاتی شده است.
اخوانالمسلمین دستکم از کودتای مصر به بعد، دیگر حضور پررنگی در جامعه نداشته و شبکۀ خدمات اجتماعی و اقبال عمومی خود را از دست داده است. استراتژیای که برای تحوّلات بلندمدّت از طریق مشارکت داشت، اکنون از بین رفته است. ساختار سازمان از هم پاشیده و مرشد آن یا در زندان است، یا تبعید شده و یا کشته شده است. بازماندگان سازمان نیز بین مراکز متعدّد قدرت در داخل و خارج از مصر پراکنده شدهاند. اخوان دیگر جایپای محکمی در جامعه ندارد و استراتژی اسلامیسازی امور سیاسی و فرهنگی را دنبال نمیکند. دیگر اثری از ساختار نیرومند داخلی، منابع گستردۀ مالی، ایدئولوژی روشن یا اعضای فرمانبردار و منضبط آن نیست.
نظر به با فرضیههایی که مدّتها دربارۀ اخوان و به طور کلّیتر سیاست اسلامگرایی وجود داشته است، این وضعیت معانی مهمّی دربردارد. لذا پژوهشگران باید بیش از پیش اذعان کنند که دربارۀ دانستههایشان از ایدئولوژی، ساختار و استراتژی اخوانالمسلمین مطمئن نیستند. بحثهایی که پنج سال پیش مطرح بود، اکنون دیگر اعتباری ندارند.
خوشبختانه سالها است که دانشمندان حوزۀ علوم سیاسی تلاشهای نظاممند و مستمرّ فراوانی برای بازاندیشی دربارۀ جنبشهای اسلامگرا انجام دادهاند. در اینجا من میخواهم بر مصوبۀ کنگرۀ آمریکا دربارۀ پیوند اخوان با تروریسم تمرکز کنم و به این موضوع بپردازم که آیا اخوان با افراطیگری و خشونت مخالف بوده یا به آن دامن زده است.
پیش از بهار عربی، عموم اسلامگرایان مخالف افراطیگری و خشونت بودند. اخوان نیز علناً ایدئولوژی خود را مشارکت دمکراتیک و مخالفت با خشونت اعلام کرده بود. در آن زمان اخوان بر سر جذب مردم و تأثیر و نفوذ در جامعه با القاعده به رقابت میپرداخت و اعضای آن نیز دقیقاً پیرو ساختارهای نهادیِ آن بودند. اخوان میتوانست با القاعده و دیگر گروههای افراطی به نحوی به تعارض بپردازد که لیبرالها و دیگر مقامات طراز اول کشور نمیتوانستند.
عدّهای معتقد بودند که اخوان از این طریق، به افراطیگری و خشونت دامن میزند و به جای این که مانع افراطیگری شود، با آن همسویی میکند؛ به این معنا که حتّی اگر خودِ اخوان نیز خشونت را تأیید نکند، درعوض افراد را در مسیری قرار میدهد که به افراطیگری و احتمالاً تروریسم منتهی میشود. این گروه به یک سری تناقضات در دیدگاه اخوان دربارۀ خشونت استناد میکردند؛ مثل جایگاهی که سازمان برای متفکّران جهادگرا مثل سیدقطب قائل بود، یا حمایتی که در فلسطین یا عراق از اقدامات خشونتآمیز میکرد.
اما کدام دیدگاه صحیحتر بوده است؟
بسیاری از منتقدینِ اخوان انگشت خود را به رویۀ غلط یا خشونتآمیز این سازمان در گیرودار تحوّلات مصر، تونس یا لیبی اشاره میروند و قبول ندارند که این سازمان با افراطیگری مخالف بوده باشد. اما این سخن قانعکننده نیست. بعضی از اعضای اخوان در تحولات مصر بد عمل کردند و در اعتراضات دسامبر 2012 به معترضین حملهور شدند، بسیاری از آنها نیز در لیبی و سوریه دست به سلاح بردند. اما اینها کارهایی هستند که دیگران نیز انجام دادهاند.
در آن تحوّلات تنشبار، فضا و شرایط موجود مهمتر از ایدئولوژی محسوب میشود. علیرغم پروپاگاندِ پس از کودتا و دستگیریهای رژیم مصر، شواهد اندکی برای اثبات این اتّهام وجود دارد که اخوانالمسلمین در تحوّلات مصر مانند یک سازمان تروریستی عمل کرده و در عرصۀ ایدئولوژی یا استراتژی به خشونت متوسّل شده باشد.
اما مسألۀ حائزاهمیت این است که قیام ناگهانی «دولت اسلامی» (داعش) و جان گرفتنِ دوبارۀ القاعده با سرکوبی اخوانالمسلمین در مصر و در سطح منطقه همزمان بوده است. ظواهر امر نشان میدهد که شکسته شدنِ سدّ اخوان، با اوجگیری افراطیگری و خشونت همراه بوده است. البته عوامل دیگری نیز در میان هستند، اما افزایش خشونت در مصر حاکی از آن است که کودتای نظامی و در پی آن سرکوب خشونتآمیز اخوان در عمل فضا را برای بازیگران خشنتر و افراطیتر مهیا کرده است.
اخوان از طریق سه مکانیزم از افراطیگری و خشونت ممانعت به عمل میآورد: استراتژی، نوع ساختار داخلی و نوع پیوند با اعضاء.
نخست این که اخوان میتوانست سدّ خوبی دربرابر افراطیگری و خشونت القاعده باشد، چون میتوانست اهداف استراتژیک سازمان را به منصۀ ظهور بگذارد. این کار مستلزم وجود یک اعتقاد ایدئولوژیکی یا حمایت شدید از جانب اعضا نیست؛ تنها کار لازم این است که رهبر سازمان براوردی منطقی انجام دهد تا پی ببرد که اتّخاذ چنین موضعی به سودشان است. همسنگ دانستن اخوان با القاعده باعث شد تا حضور سازمان در جامعه تداوم پیدا کند و اسلامگرایان نیز از آن حمایت کنند.
روشن است که اخوان تلاش کرد تا دربرابر کودتای مصر واکنش استراتژیک مؤثّری نشان دهد و به کسانی که خواستار دست زدن به اقدامات افراطآمیز هستند، پاسخ دندانشکنی بدهد. اما سخت است که در یک فضای قطبیتیافته بتوان عرصه را از آن خود ساخت و در پی یک کودتا و متعاقباً رفتار خشونتآمیز دولت، مردم را به مشارکت دمکراتیک و خویشتنداری دعوت کرد.
ظهور «دولت اسلامی» نیز اوضاع استراتژیک را برای اخوان تغییر داده است؛ چراکه حال اخوان ناگزیر است با حریفان اسلامگرای بیشتری به مقابله بپردازد. سوریه نیز وجهتمایز میان گروههای اسلامگرا را مبهم ساخته و محوریت سیاستهای اسلامگرایانه را به سمت جهاد و خشونت سوق داده است.
مکانیسم دوم اخوان برای مبارزه با افراطیگری، قابلیت ساختاری و سازمانی آن است. اخوان از قدیم دارای ساختار سازمانی فوقالعاده مستحکم و سلسلهمراتبی دقیق بوده است. مقرّرات داخلی اخوانالمسلمین نقشی حیاتی در موفقیت آن در انتخاباتها و توانایی آن در بقا در برابر سرکوبهای دولت داشته است.
برخورداری از یک ساختار قدرتمند باعث شده است تا رهبران اخوان بتوانند تصمیمات خود را از بالا به پایین اعمال کنند، مانع از ایجاد تفرقه شوند و بر اعضای خود کنترل دقیقی داشته باشند. اعضایی که توسط القاعده به افراطیگری تحریک میشدند، جایی برای پیشبرد آن تفکّرات یا کشاندن سازمان به سمت خشونت پیدا نمیکردند. اما سرکوب اخوان از جانب مصر و در سطح منطقه به این توانایی سازمان نیز بهشدّت ضربه زد.
سوم و آخر این که اخوان میتوانست از طریق برقراری پیوند با اعضای خود با خشونت و افراطیگری مقابله کند. احتمالاً اعضای اخوان چنان هنجارها و اندیشههای سازمان را در خود نهادینه کرده بودند که حتّی اگر فضای استراتژیک یا شرایط سازمانی نیز تغییر میکرد، همچنان به آنها پایبند بودند. به چند دلیل اخوان قادر به برقراری ارتباط ژرفی با اعضای خود بود. اخوان از ساختار، سلسلهمراتب منضبط و قدرت تلقینی قوی برخوردار بود و همۀ اینها نیروی بسیاری به آن میبخشید. حتّی بعضی از مخالفان اخوان گفتهاند که این کنترل سازمانی باعث میشد اعضای اخوان عملاً نتوانند مستقلّانه فکر یا عمل کنند.
اما در هر حال این مکانیسم بسیار مستحکم و نیرومندی است؛ نهادینهشدن کامل هنجارهای سازمان باعث میشد تا اعضای اخوان تعهّدات ایدئولوژیکی خود را حتّی در صورت فروپاشی سازمان، شکست استراتژی سیاسی و تغییر شرایط و فضای حاکم حفظ کنند.
اما پس از کودتای نظامی، اعضای اخوان به انحاء بسیار متفاوتی نسبت به چالشهای جدید واکنش نشان داده و به جای اتّحاد، مسیر چنددستگی را در پیش گرفتهاند. اکنون اخوانالمسلمین مصر دچار تفرقه و تعارضات حزبی داخلی شده است و اکثریت اعضاء دیگر نظام سلسلهمراتبی را قبول ندارند. عدّهای متوسّل به خشونت شده و عدّهای دیگر همچنان به تعهّد خود مبنی بر احتراز از خشونت پایبند ماندهاند. به عبارت دیگر، بالاخره اعضای اخوان موفّق شدهاند مستقلّانه بیاندیشند و تصمیمگیری کنند.
به طور کلی میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که اخوانالمسلمین در دهۀ پس از یازده سپتامبر 2001 واقعاً با افراطیگری مخالف بود. اما اکنون شرایط بسیار تغییر کرده و سه عاملی که در مبارزۀ این سازمان با افراطیگری نقش داشت از میان رفتهاند. البته این بدان معنا نیست که اخوان به یک سازمان تروریستی تبدیل شده، بلکه باید دوباره تواناییهای سابق خود را برای مقابله با تروریسم و افراطیگری احیا و روزآمد کند.
مترجم: زهرا رحیمی
منبع: واشنگتن پست