هفته وحدت؛ هر سال دریغ از پارسال
حمیدرضا شریعتمداری
بار دیگر موسم تقریب و تقریب گرایی فرا رسید. گزینههای شیعی و سنیِ میلاد پیامبر اعظم در دو تاریخ نزدیک به هم فرصتی را فراهم آورد تا با پیشنهاد مرحوم آیتالله منتظری و فرمان امام خمینی، یک هفته به نام وحدت مزین بشود و تقریب در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد.
زیر سؤال بردن یا تضعیف همین اقدام، آن هم در ایام برگزاریاش شاید کاری حکیمانه نباشد. همین آب باریکه دستکم، نشاندهندهٔ زنده بودن این آرمان در جمهوری اسلامی ایران است. اما به یقین، بانیان و داعیان این مناسبت، فراتر از این را میجستند. آنان که در صداقت و جدیتشان تردیدی نیست و سالها پیش از انقلاب در موقعیتهای مختلفی چون مظالم اشغالگران فلسطین، در حالی که خودشان یوغ استبداد را بر دوششان حس میکردند، از حریم و حقوق مسلمانان حمایت کردند، حتماً پیروزی انقلاب اسلامی را فرصتی میدیدند که از آن برای پیشبرد آرزوهای دیرینشان بهره بگیرند؛ شیعیان به قدرت رسیده بودند. دههها بود که بین انقلابیان ایران با اخوانالمسلمین و فلسطینیها و برخی از دیگر جریانات انقلابی جهان اسلام، مناسبات خوبی برقرار شده بود. جناب استاد سید هادی خسروشاهی حتی از پیشنهاد مرشدی اخوان به آیتالله کاشانی خبر دادهاند. اقدام سترگ آیتالله العظمی بروجردی در پشتیبانی از کوششهای مرحوم محمد تقی قمی که به فتوای مشهور شیخ شلتوت و تأسیس دارالتقریب و انتشار مجله رساله الاسلام انجامید، نیز بیانگر اوج تقریبگرایی شیعیان بود. به این فهرست، فعالیتها، سخنرانیها و سفرهای آیتالله محمدحسین آل کاشف الغطاء، آیتالله سید علی آل کاشف الغطاء، آیتالله خالصی، آیات زنجانی و دیگر بزرگان شیعه را باید افزود.
از شیعیان با این پیشینهٔ درخشان، انتظار میرفت که اینک که در سرزمینی مهم، قدرتی دیرپا را ساقط کرده و نظامی دینی برپا نمودهاند، نشان دهند که از همه ظرفیتهای قدیم و تازه یاب خود برای پیوند دادن مسلمانان استفاده میکنند. استقبال مسلمانان، از انقلابی تا محافظه کار، از پیروزی انقلاب اسلامی گواه همین انتظار و مشتاقی بود تا جایی که حتی گنجاندن تشیع در قانون اساسی به جای اسلام، به عنوان دین و مذهب رسمی هم امید را از مسلمانان نگرفت.
تبلیغات سوء دولتهای مرتجع و قدرتهای بزرگ هم چندان در تضعیف این نگاه کارگر نیفتاد. تنها این جنگ تحمیلی بود که از زمانی که ایران در خاک عراق پاگذاشت، در سوزاندن این فرصت، نقشی قابل توجه داشت.
با این همه، رمز و راز خمود امروزین و زمینگیر شدن تقریب را باید در جایی دیگر جست. البته روشن است که نقش عوامل خارج از کنترل ایران و گرفتاریهایی را که پی در پی برای جمهوری نوپا خلق میکردند نمیتوان نادیده گرفت، اما ما از موضع و منظر خودمان باید ناکامیهای خود و ناتمامیهای این برنامهٔ بزرگ اسلامی را ببینیم و بشناسیم و عللش را بکاویم.
این رسالت مهم را به اهل فن و اطلاع می سپریم و در این وجیزه، به این نکته بسنده میکنیم و توجه میدهیم که در حال حاضر، در جهان اسلام، در همهٔ اطراف، انگیزهها و منازعات سیاسی جایگزین آرمان امت واحده اسلامی و تقریب مذاهب شده است. این منازعات معمولاً پیروز مطلق و کامل ندارد. اما اگر هرچند، یک طرف دست بالا را پیدا کند ـ امیدواریم این طرف غالب جبههٔ مقاومت باشد ـ تلخترین بخش ماجرا این است که به احتمال زیاد، آرمان تقریب برای دهها سال و چه بسا تا تغییر یک نسل، به محاق خواهد رفت، چنانکه نشانههایش را از هم اکنون میتوان یافت و دید!
آنچه اینک از روی نگرانی باید پرسید این است که آیا اطراف این نزاع خطیر و پیچیده، در ورای محاسبات نظامی و معادلات سیاسی، مجالی برای اندیشیدن به امت واحدهای که پیامبر رحمت بنیانگذار و دلنگرانش بود مییابند؟ و آیا میشود امیدوار بود که هرکدام از اطراف این جبهه بندی ولو خود را بر حق میداند به خاطر حفظ کیان امت اسلامی و بازماندن روزنههای تقریب، از برخی مطالباتش صرف نظر کند یا مانع اضمحلال یا تضعیف یا حتی بی اعتبار شدن رقیب سیاسی خود بشود؟