پیامبری و احتجاجات تبری

رضا بابایی

من هر گاه در یاداشتی درباره حق آزادی‌های فردی و اختیار انسان‌ها در انتخاب سبک زندگی‌شان نوشته‌ام و دین را نیز پشتوانه آن دانسته‌ام، اعتراض‌هایی شبیه به پیام زیر دریافت کرده‌ام:
«اگر سبک زندگی دیگران محترم است و نباید در زندگی مردم دخالت کرد، چرا ابراهیم به انتخاب بت‌پرستان احترام نگذاشت و بت‌های آنان را شکست؟»

احتجاج به این عمل ابراهیم (ع)، برای دخالت در زندگی فردی و عمومی مردم و ورود به حریم خصوصی آنان به پشتوانه آموزه‌های دینی، بر چندین پیش‌فرض استوار است و چندین پاسخ نیز دارد که برخی از آنها به این شرح است:
 
1. از جمله پاسخ‌هایی که می‌توان داد این است که بسیاری از تصمیم‌های به‌ظاهر دینی، بیرون از متون دینی و آموزه‌های بدیهی و گزاره‌های ضروری دین شکل گرفته‌اند و سپس صبغه دینی پذیرفته‌اند. یعنی ما نخست راهبرد یا برنامه‌ای را می‌پسندیم و آن را صلاح می‌دانیم، سپس در متون دینی می‌گردیم و دلیلی برای آن می‌یابیم یا می‌سازیم. مثلاً اگر کسی به هر دلیلی حریم خصوصی انسان‌ها را بیرون از حوزه مسئولیت‌های حکومتی دانست، می‌تواند برای آن دلایلی در متون دینی بیابد؛ مانند آیه پایانی سوره کافرون (لَکمْ دِینُکمْ وَلِی دِینِ) یا آیه «لا اکراهَ فی الدّینِ» یا عبارت «لاتجسّسُوا» در سوره حجرات (آیه 12). این‌گونه آیات و مشابه آنها در روایات، فراوان است.

همچنین اگر کسی به هر دلیلی روش دخالت مستقیم را برگزید، می‌تواند به آیات و روایاتی دیگر استناد کند؛ از جمله بت‌شکنی ابراهیم (ع) و فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر. اما استناد به آیات و روایات و آموزه‌های دینی در چنین مسائلی، معمولاً پسینی است، نه پیشینی؛ یعنی بیشتر از باب تأییدگیری از متون دینی است تا تصمیم‌سازی بر پایه دین. به عبارت دیگر، متون دینی، گاهی دست‌مایه دلیل‌سازی و استدلال‌یابی می‌شود. بدین رو نباید از تأثیر گفتمان‌های برون‌دینی در تفسیر ما از آنها غافل بود. هر کس که متنی را می‌خواند، آن را به شیوه‌ای استنطاق می‌کند که با قوه ناطقه او تلائم بیشتری دارد. این تلائمات، گاهی خودآگاه است و گاهی ناخودآگاه؛ اما به هر روی، تجرید از آن بسیار دشوار است. از این رو است که تا می‌توان باید در داوری‌های دینی، جانب احتیاط و تقوای علمی را نگه داشت و از بدیهیات و ضروریات دینی فاصله نگرفت. روشن است که استناد به بخشی از داستان زندگی پیامبری بزرگ و کهن، برای تصمیم‌گیری‌های مهم در حوزه‌های مختلف زندگی انسان معاصر، چقدر باید محتاطانه باشد.
 
2. استناد به عمل ابراهیم (ع) برای دخالت در مسائلی غیر از بت‌پرستی و بت‌شکنی، نیاز به قاعده‌ای دارد که در علم تفسیر به آن «الغای خصوصیت» می‌گویند. وظیفه این قاعده تفسیری، تعمیم و گسترش محتوای آیه تا بیرون از منطوق آن است و اثبات اینکه «مورد مخصِّص نیست». مثلاً استناد به بت‌شکنی ابراهیم برای هر گونه دخالتی در زندگی دیگران، پس از آن ممکن است که معنای بت‌شکنی را چنان بگستریم که شامل کنش‌های دیگر نیز بشود. فعلاً درباره این قاعده و محل اجرای آن سخنی نمی‌گویم. فقط یادآوری می‌کنم که تعمیم بدون الغای خصوصیت ممکن نیست و الغای خصوصیت، شروطی دارد که معمولاً از آن غفلت یا تغافل می‌شود.
 
3. اگر من کسی را وادار به کاری کردم و در پاسخ به اعتراض او گفتم «ابراهیم نیز بت‌های مردم را می‌شکست»، بدین معنا است که اولاً در نزد من هر عمل نامشروعی در حد شرک و بت‌پرستی است و وظیفه من شبیه وظیفه ابراهیم است؛ ثانیاً انسان و جامعه و فرهنگ و روش‌ها از زمان ابراهیم تا امروز هیچ تغییری نکرده است و من باید طابق النعل بالنعل همان کاری را بکنم که ابراهیم در یکی از روزهای زندگانی‌اش کرد؛ ثالثاً سکوت ابراهیم (ع) در مسائلی غیر از بت‌پرستی به من ربطی ندارد و من اجازه دارم که از تبر او وسیله‌ای بسازم برای حل همه مسائل ریز و درشت جامعه امروز؛ رابعاً تنها پیامبر خدا ابراهیم بوده است و تنها کار او نیز بت‌شکنی با تبر؛ خامسا برای تأسی به ابراهیم و انبیا، کوبیدن تبر بر سر بت‌های سنگی کافی است و اینکه من هیچ شباهت دیگری به ابراهیم (ع) ندارم، آنقدر مهم نیست که نتوانم خودم را جای او بگذارم.
 
4. اکنون و در روزگار ما، بت چیست و بت‌پرست کیست و بت‌شکنی چه معنایی دارد؟ اندیشیدن در معنای بت و بت‌پرستی و بت‌شکنی، مقدم است بر دست یازیدن به تبر. این مقدمه، چندان واجب است که غفلت از آن، دین و دنیای ما را بر باد می‌دهد.
 
5. چه چیزی باعث شده است که ما گمان کنیم ابراهیم زمانیم و دیگران بت‌پرست؟ حتی اگر در بت‌پرستی دیگران هم به یقین رسیدیم، چه اطمینانی به تصدی مقام ابراهیم برای خود داریم؟ مشرک بودن طرف مقابل، چه دلالتی بر موحد بودن ما دارد؟ ممکن نیست که دو گروهِ بت‌پرست به جان هم بیفتند و دشمن یک‌دیگر شوند؟ اثبات اینکه دیگری نمرود و فرعون است، ما را به مقام ابراهیمی نمی‌رساند. مقام ابراهیم دیگر است، و «خودابراهیم‌پنداری» دیگر.
 
6. ابراهیم (ع) روش‌های دیگری را هم آزمود که شرح آن در سوره‌های صافات و انبیاء آمده است. بی‌گمان او در این روش‌ها سودی می‌دیده است. آیا کسی باور می‌کند که ابراهیم (ع) بدون نظرداشت فایده، روشی را برگزیده باشد؟ آیا «شرط تأثیر» یکی از شروط سه‌گانه امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ ابراهیم (ع) با مشرکان احتجاج علمی نیز کرده است و از قضا حتی بت‌شکنی او با تبر، بخشی از یک احتجاج علمی بود، نه سیره و روشی مستقل و دائمی. به روایت قرآن، ابراهیم (ع) بت بزرگ را نشکست تا شکستن بت‌های دیگر را به گردن او بیندازد. وقتی بت‌پرستان نتوانستند سناریوی ابراهیم (ع) را باور کنند، به فکر فرورفتند (فرجعوا إلی أنفسهم). ابراهیم (ع) گفت: «بت بزرگ، بت‌های شما را شکست. اگر باور نمی‌کنید، از خودش بپرسید.» بنابراین، داستانی که قرآن از ماجرای بت‌شکنی ابراهیم نقل می‌کند، بخشی از یک استدلال نظری است و بیشتر صبغه احتجاج عقلی دارد تا اقدام عملی و بدون نظرداشت پیامدهای آن. به همین دلیل است که تعبیر «بت‌شکنی ابراهیم» نباید ما را به یاد روزی بیندازد که او با تبر آهنین بت‌ها را شکست؛ بلکه مراد فرایندی عقلی و کوششی فرهنگی بود که بخشی از آن شکستن چند بت کوچک برای تکمیل احتجاجی نظری بود. از جفاهایی که بر آن پیامبر بزرگ شده است، همین است که نام او را با تبر آمیخته‌ایم و از یکی، یاد دیگری می‌افتیم! حالا آنکه او پیامبری احتجاج‌گر بود و اگر در یکی از احتجاجاتش چند بت سنگی را شکست، برای آن بود که به بت‌پرستان ثابت کند که بت‌های سنگی قادر به نطق و دفاع از خود نیستند.

آفرین بر مولوی که بیش از هر دانشمند دیگری، ابراهیم را پیامبر احتجاح خوانده است، نه مردی تبربه‌دوش.
اندرین وادی مرو بی این دلیل
لا احب الآفلین گو چون خلیل
 

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. از انجا که عنوان موضوع مبهم است ، پا سخ ها بدون نتیجه است. مقصود از. سبک زندگی انسانها چیست ، آیا شامل اعتقادات است ویا اخلاق و رفتار آنها.اعتقادات با دلیل فهمیده میشود.آن دسته ازرفتار هایی که آشکار باشد اگر بر خلاف مسلمات دین است، باید امر به معروف ونهی از منکر به گونه ای انجام شودکه موثر اباشد.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.