مخالفت با مشروطه، دلیل سب و لعن آیت الله سیدکاظم یزدی
«دکتر ابراهیم یزدی» در کتاب «شصت سال صبوری و شکوری» به نقل خاطره ای از زبان پدربزرگ خود درباره سب و لعن مرحوم آیت الله سیدکاظم یزدی توسط برخی طلاب پرداخته است.
آن مرد روحانی قبل از ترک مجلس و بعد از دریافت گواهی نامه می گوید: "آقا عرض دیگری هم دارم و آن این که من پشت سر شما غیبت کرده ام. شما مرا ببخشید و حلال کنید." سید از او می خواهد آنچه را به او نسبت داده است، بازگو کند. اما مرد روحانی امتناع می کند؛ بالاخره پدربزرگ پادرمیانی کرده و با تندی به روحانی تکلیف می کند که آنچه را آیت الله یزدی خواسته است بیان نماید. مرد روحانی شرح می دهد که در هنگامه مشروطه خواهی در ایران، میان علمای بزرگ بر سر مشروطه اختلاف افتاد. مرحوم سید کاظم یزدی مخالف مشروطه بود. اکثر روحانیون جوان و طلاب، طرفدار مشروطه بودند. جنگ مخالف و موافق تا آنجا بالا گرفت که موافقین مشروطه، مخالفین، از جمله سیدکاظم یزدی را سب و لعن می کردند.
آن روحانی در حضور پدربزرگ اعتراف کرد که بعد از نمازهای یومیه به قصد قربت، سیدکاظم را لعن می کرده است. حالا از او تقاضای بخشش دارد. مرحوم سیدکاظم بعد از شنیدن ماجرا بسیار متألم و متأسف می شود. قطرات اشک روی صورتش می غلتند. مدتی سکوت می کند. بعد می گوید: "من از حق خودم گذشتم اما نمی دانم جده ام با تو چه معامله ای خواهد کرد."»
منبع: کتاب «شصت سال صبوری و شکوری»، به قلم «دکتر ابراهیم یزدی». تهران: انتشارات کویر، جلد اول. صفحات ۲۲ تا ۲۳