اکبر گودرزی؛ از آرمان مقابله با زر و زور و تزویر تا ترور مطهری
امید پیشگر: شخصیتی شگفت، تأثیرگذار و مهمی که گروه فرقان را تشکیل داد و با استناد به قرآن، خون کسانی مانند شهید مطهری را بر زمین ریخت. بر این باورم که بازخوانی زندگی اکبر گودرزی از آغاز تا انجام برای هر فرد با روحیهٔ انقلابی به ویژه اگر از طلاب علوم دینی باشد از واجبات است.
اکبر گودرزی اهل روستای دوزان الیگودرز (جایی بین خمین و الیگودرز) در سال 1335 به دنیا آمد (هر چند در شناسنامهاش 1338 قید شده است). در مدارس جدید، چند کلاس بیشتر درس نخواند.[1]
سال 1351(قبل از اتمام دبیرستان) راهی مدرسهٔ دینی خوانسار شد و چند صباحی دروس ابتدایی طلبگی را در آنجا فراگرفت.
پس از چند ماه رهسپار قم شد و یک سال و اندی در قم ماند. به مدرسهٔ خان و مدرسهٔ آیت اللّه نجفی، رفت و آمد داشت و بیشتر در کتابخانهٔ این دو مدرسه مطالعه میکرد.
گودرزی اول طلبهٔ مدرسهٔ رضویه بود؛ وی به هیچ وجه طلبهٔ درسخوانی محسوب نمیشد. او از کسانی بود که کار اصلی خود را کنار گذاشته بود و بیشتر آثار چپیها را مطالعه میکرد.[2]
سپس راهی تهران میشود و به مدرسهٔ آیت الله مجتهدی میرود؛ اما به دلیل حرفهای انحرافی و ایجاد مانع برای تحصیل طلاب از آنجا اخراج میشود.[3]
مقصد بعدی او مدرسهٔ چهلستون در بازار تهران بود. در کمتر از یکسالی که در این مدرسه حضور داشت با تصمیم خیرخواهانهٔ مدیر مدرسه (آیت الله سعید) مبنی بر دلگرم کردن او به درس خواندن معمم میشود؛ اما همان افکار انحرافی و اختلاف با مدیر مدرسه کار را به اخراج او میکشاند.[4]
پس از اخراج از آن مدرسه، مدتی هم در مدرسهٔ شیخ عبدالحسین میماند؛ ولی آنجا را هم ترک کرده و یا بیرونش میکنند.[5]
او همراه با درسهای طلبگی که خیلی هم طول نکشید به مطالعهٔ کتابهای روشنفکران رو آورد و سخت تحت تأثیر آنها قرار گرفت.
مطالعات او بیشتر جنبی بود و او کتابهایی را میخواند که آن روزها رواج داشت و حال و هوای مبارزاتی و مارکسیستی داشتند. گودرزی به آثار دکتر شریعتی علاقهٔ وافری داشت و آنها را با ولع خاصی میخواند.[6]
به گفته شاهدان و نزدیکان به گودرزی، او شخصیتی عقدهای بود و به شدت احساس کمبود میکرد. او خیلی لجباز و غیرمنطقی بود برای همین از پذیرش حق به شدت امتناع میورزید و چون محتوا نداشت پیبردن به مبنای رفتارهایش بسیار دشوار بود.[7] یارانش از این روحیهٔ او به تکبر و غرور و نوعی خودباوری افراطی یاد میکنند.[8]
روحیهٔ انزواطلبی و گریز از جمع، دیگر ویژگی شخصیتی او بود که سهم بسزایی در انحراف او داشت.[9]
او استعداد خاصی داشت؛ اما متاسفانه آن را در راه درست به کار نبرد و با وجود کمی سن، کتابهایی در تفسیر بعضی از سورههای قرآن نوشت که از لحاظ جملهپردازی جالب بود. او به شدت با فلسفه و عرفان مخالف بود و به همین دلیل از علامهٔ طباطبایی و شهید مطهری بدگویی میکرد و حتی آنها را عوامل خارجی میدانست.[10]
گودرزی؛ تفسیر قرآن و تشکیل گروه فرقان
گودرزی بعد از اخراجهای متعدد از مدارس علمیه، از سال 1354 اقدام به تشکیل رسمی کلاسهای تفسیر قرآن در نقاط مختلف تهران کرد. اولین مسجدی که
گودرزی به عنوان مدرس و مفسر قرآن در آن آغاز به کار کرد مسجد الهادی بود. او همچنین در مسجد فاطمیهٔ خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی و مسجد خمسه قلهک نیز جلسات قرآن برگزار میکرد. او از همین جلسات توانست افرادی را جذب کند که در شکلگیری گروه فرقان و پیشبرد اهداف او نقش مهمی ایفا نمودند. سال 1355 این جمع ابتدا به نام «کهفیها» و سپس به نام «فرقان» به فعالیتهای مذهبی منسجمتری پرداخت.[11]
او سپس در منازل افراد به تدریس و شرح نهج البلاغه پرداخت[12] و به تکثیر و نشر دروس تفسیری، به شکل پلیکپی اقدام کرد و از اسفندماه 1356 نشریه «فرقان» را منتشر ساخت که تا اسفندماه 1359، سی و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گردید.[13]
گودرزی از رهگذر همین ارتباط با جوانان، فرقهٔ «فرقان» را با یارگیری از مستمعین خود تأسیس کرد.[14]
گودرزی پیش از کسب مقدمات لازم برای تفسیر متون دینی به سرعت دست به تفسیر قرآن برد و تلاشهای تبلیغی و روشنگرانهٔ روحانیتِ در صحنه را آخوندیسم خواند. او به بهانهٔ ساختن یک جامعهٔ توحیدی شیعی، مغزهای متفکر اسلامی را هدف گلوله قرار داد. او با تحصیلات بسیار ناقص و محدود حوزوی مدعی شناخت «اسلام راستین» و شناساندن و اجرای آن در جامعهٔ اسلامی ایران بود؛ برای همین، فرمان باجگیری و سرقت مسلحانه برای تأمین مخارج گروه را صادر کرد[15] و حکم به اعدام انقلابی بازاری، نظامی و حوزوی داد تا به گمان خود با زر و زور و تزویر مقابله کرده باشد.
عوامل انحراف گودرزی
عوامل متعددی دست به دست هم دادند تا گودرزی به بیراههٔ انحراف قدم گذاشت و به سرعت در آن پیش رفت.
1. عوامل زیرساختی:
عوامل زیرساختی انحراف او، همان ویژگیهای شخصیتی او بودند. عقدهای بودن؛ احساس کمبود کردن؛ او را به کاری واداشت که مطرح شود.
لجبازی و غیر منطقی بودن؛ تکبر و غرور و نوعی خودباوری افراطی نیز سبب شد فقط خود را بر حق بداند و لزوماً هر کس را که با او در تضاد یا مخالف بود باطل مطلق بپندارد.
روحیهٔ انزواطلبی و گریز از جمع، دیگر ویژگی شخصیتی او بود که سهم بسزایی در انحراف او داشت؛ چرا که باعث شد در تقابل واقعی و سازنده با کارشناسان دین قرار نگیرد و پالایش نشود.
2. عوامل روساختی:
عوامل روساختی انحراف گودرزی را میتوان تأثیر پذیری او از افکار و آثاری دانست که زیرساخت اخلاقی و عقیدتی او را به هیجان درآورده؛ عملاً او را در بیراههای که قرار گرفته بود با سرعت بیشتری به پیش برده و از جاده حقیقت دور میکردند. این عوامل عبارتند از:
الف) فضای سیاسی حاکم بر جامعه: در آن برهه سلطنت، روحانیت و مارکسیسم سه ظلع یک مبارزه بودند که هر یک برعلیه دودیگر فعالیت میکرد. در این بین عدهای که مارکسیسم را مظهر مبارزه پنداشته و معتقد به باورهای دینی بودند تلاش کردند بین این دو جبهه آشتی برقرار کنند. نتیجه این حرکت تولد جریانی التقاطی شد که هیچگاه نتوانست اسلام را به شایستگی درک کند.[16] اکبر گودرزی یکی از پیروان این اسلام بود.[17]
ب) آثاری که گودرزی خواند[18] و سخنرانیها و تفسیرهایی که او شنید:
آثار و سخنرانیهای دکتر شریعتی از عوامل مهمی است که خود گودرزی به آن تصریح دارد:
«فرقان جریانی [است] که با بهرهگیری از برداشتهای مؤمنین به خداوند در طول تاریخ و به خصوص دکتر شریعتی شکل گرفته است.»[19]
اما برخی معتقدند که گودرزی متأثر از شریعتی نبود؛ بلکه از شوری که در آثار دکتر شریعتی وجود داشت، در جهت اهداف خود استفاده میکرد تا بتواند بخشی ازجوانها را که به سخنان او علاقمند بودند را جذب کند. در واقع خلأهای موجود در گفتار خود را با استفاده از سخنان شریعتی پر میکرد.[20]
و نیز شرکت در جلسات تفسیری که موسوی خوئینیها در مسجد جوزستان تهران میگفت[21] که بسیاری بر تأثیر این نوع تفسیر بر شکلگیری فرقان به ویژه ترورهای آنها اعتراف دارند.[22] هر چند خود موسوی خوئینیها این موضوع را به شدت تکذیب میکند.[23]
ناطق نوری میگوید:
از یکی از فرقانیها پرسیدم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ گفته بود اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم، بعد به مسجد جوزستان رفتیم و بعد از آن شریعتی و بعد هم اکبر گودردزی.[24]
فعالیت اجتماعی
فرقانیها، مرکز فعالیتشان را هم در مساجد قرارداده بودند و هم در دانشگاهها و از این دو طریق یارگیری میکردند. پاتوقشان در دانشگاهها عمدتاً دانشگاه علم و صنعت بود. مساجدی که فرقانیها عمدتاً در آنها فعالیت میکردند، مساجد خیابان آذربایجان، سرچشمه و خمسه قلهک بود.[25]
نکته مهم دربارهٔ فعالیتهای پیش از انقلاب این گروه، سکوت جانبدارانهٔ رژیم از گودرزی و فعالیتهای گروه اوست که با وجود ظاهری مبارزهگر بر علیه رژیم؛ اما هیچگاه ساواک مانعی بر سر آنها ایجاد نمیکرد.[26]
ترور
ترور بارزترین اقدامی است که در پرونده این گروه به چشم میخورد. فرقانیها فهرست بلند بالائی از شخصیتهای مختلف تهیه کرده بودند که به قول خودشان، هفتهایی یکی از آنهارا ترور کنند. محصول این توطئه خائنانه ترور 20 نفر بود که برخی به شهادت رسیدند و برخی مجروح مجروح شدند.[27]
پایان فرقان
در نهایت فعالیت گودرزی و گروه فرقان، در یک اقدام حساب شده از سوی سپاه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و با کشف حدود بیست خانهٔ تیمی و تقریباً دستگیری همهٔ افراد وابسته پایان یافت[28] و پروندهٔ آنها به دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع شد و سران و اعضاء آن، همگی عمدتاً توسط جناب آقای عبدالمجید معادیخواه و جناب آقای علی اکبر ناطق نوری محاکمه شدند. علاوه بر گودرزی چند نفر از عناصر اصلی فرقه و آنهایی که در ترورها دخالت مستقیم داشتند و یا مباشر در قتلها بودند، در سوم خرداد 59 اعدام شدند. گروهی هم اظهار پشیمانی کردند و آزاد شدند و حتی بعضی از آنها در جبهههای دفاع مقدس به شهادت رسیدند.[29]
ارجاعات:
معادیخواه که او نیز در جریان قضاوت گروه فرقان قرار داشت همین نظر را دارد و میگوید: آدم لجبازی بود. بیشتر به فردی شبیه بود که عقده داشت. یادآور، ص 39.
یارانش درباره او میگویند: ارتباطش با دیگران بسیار اندک بود و زندگی بسیار منزوی و گوشهگیرانهای داشت. یادآور، ص 282.
چقدر جای تاسف دارد که شخصیت کم نظیری بنام مرحوم مطهری به دست افراد بی سر و پا و عقده ای چون گودرزی حذف گردید اگر توسط امریکا و اسراییل ترور شده بود شاید اینهمه تاسف آور نبود.
آثار مرحوم شریعتی وبازرگان هیچ کدام مجوز قتل وترور نمیدهد این خود افراد هستند که باعقده ها وحقارتهایشان دست به چنین اعمال می زنند وانگهی مگرخود قران محرک بسیاری ازافراط ها وجنایات نبوده ؟مثال بارزش داعش است ! کتاب میتواند هادی بعضی وبعضی رامضل باشد!
بدون فهمیدن قرآن و آیات متعددی که در هر موضوع آمده و بدون بهره گرفتن از فرمایشات پیامبر و معصومین علیهم السلام که معلمان قرآن هستند چرا به کلام خدا تهمت می زنید. نوشته های اشخاص را که پر از خطا است نباید با کلام خدا مقایسه نمایید.