درگذشت پیتر برگر؛ الهیدانی که با اندیشۀ «مرگ خدا» مبارزه کرد
جوزف برگر
در روز سهشنبه 27 ژوئن، پیتر لودویگ برگر، جامعهشناس و الهیدانِ پروتستانی در 88 سالگی چشم از جهان فروبست. برگر از کسانی بود که در دهۀ 1960 با جنبش «خدا مرده است» که در آن زمان مطرح شده بود به مبارزه پرداخت و ادّعا داشت که در جامعۀ مدرن نیز ایمان میتواند به شکوفایی برسد، مشروط به این که انسانها بیاموزند ابعاد ماورایی و متعالیِ نهفته در تجربیات روزمره را تشخیص دهند و به آن پی ببرند.
«انجمن بینالمللی جامعهشناسی» یکی از کتابهای برگر را تحتعنوان «ساختار اجتماعی واقعیت: رسالهای در جامعهشناسی معرفت» که وی آن را در سال 1966 با همکاری توماس لاکمن تألیف کرد، بهعنوان یکی از پنج کتاب تأثیرگذار در حوزۀ جامعهشناسی در قرن بیستم موردتجلیل قرار داد.
هنگامی که این بحث مطرح شد که آیا مفهوم وجود خدا در جهان امروز که بهسرعت به سمت سکولاریته و تکنولوژی در حال حرکت است موضوعیت دارد یا خیر، پروفسور برگر توانست با بیان اندیشههای خود توجّهات بسیاری را به سمت خود جلب کند. همان زمان (سال 1966) بود که مجلۀ تایم نیز بر روی جلد خود به خطّ قرمز تیتر زد: «آیا خدا مرده است؟»
الهیدانانی چون پل تیلیش، گابریل واهانیان و توماس آلتیزر به نگارش آثاری دست زدند که حرف همهشان این بود که در جامعۀ پساآشویتزی با بدبینی و شکاکیتی که نسبت به خیرخواه بودنِ هستی دارد و با انجذابی که به سمت منافع مادی دارد، درک از مسائل قدسی همانند اعتقاد به وجود یک خدای متعالی تا حدّ زیادی قوّت خود را از دست داده است. به نظر میرسید که بعضی از الهیدانان دیگر با اعتقادات سنّتیِ خداباورانه مخالف هستند.
اما پرفسور برگر با نگارش کتاب «شایعۀ فرشتگان: جامعۀ مدرن و کشف دوبارۀ ماوراءالطبیعه» در سال 1969 با این رویه مقابله کرد. برگر مدّعی شد که شکّاکیت ملحدان، درست به اندازۀ ایمان کورکورانه قابلتردید است. با این حال او اذعان داشت که سکولاریسم رو به افزایش گذاشته و وابستگیهای فرهنگی بر ارزشهای معنوی سبقت گرفته است. اما انسانها میتوانند «نشانههایی از تعالی» را در تجربیات روزمره بیابند و از این طریق هوشمندی و حساسیتهای مذهبی خود را غنا بخشند. برای مثال وقتی مادری طفل وحشتزدۀ خود را آرام میکند و به او اطمینانخاطر میدهد که همهچیز خوب است، این پیام به انسان منتقل میشود که هستی قابلاعتماد است و باید به آن اطمینان داشته باشد. یا وقتی مشاهده میشود انسانِ فانی با وجود نزدیک شدن به مرگ، همچنان امیدوار است، میفهمیم که این یعنی مرگ به منزلۀ پایانِ کار نیست.
کتاب «شایعۀ فرشتگان» موقعیت برگر را به عنوان یک الهیدان ارتقاء بخشید. در سال 1969 «دبیرخانۀ خداناباوران واتیکان» از برگر درخواست کرد تا برای اندیشمندانی که دارای گرایشهای مختلف مذهبی بودند کنفرانسی را با موضوع سکولاریزاسیون ساماندهی کند.
پروفسور برگر نگران جریان تدریجی و پیشروندۀ سکولاریزاسیون بود و در این رابطه معتقد بود که پروتستانها به جای این که تلاش خود را وقف پیام لایتغیّرِ کتابمقدّس کنند، بدون اتّخاذ نگرش انتقادی، پذیرای جنبشهای اجتماعی شدهاند. او با عمدۀ مکاتب الهیات پروتستانی مخالف بود و میگفت تمام دغدغه و دلمشغولی این مکاتب آن است که مسیحیت را دینی مفید و مقتضی جلوه دهند و بیشتر انرژی این مکاتب صرف دورههایی در حوزۀ روانشناسی، جامعهشناسی و مدیریت کلیسا میشود، تا الهیات! او میگفت اگر میخواهیم مسیحیت به «شعور این نسل» رسوخ کند، آموزش الهیات امری ضروری است.
پرفسور برگر در چندین دانشگاه به تدریس میپرداخت؛ از جمله در «دانشگاه بوستون»، «مدرسۀ جدید پژوهشهای اجتماعی»، «کالج بروکلین»، «دانشگاه راتگرز» و «کالج بوستون».
برگر علیرغم جایگاه والای خود، معترضانی نیز داشت. مایکل نواک، فیلسوف کاتولیک اندیشههایی را که برگر در «شایعۀ فرشتگان» مطرح ساخته بود موردتحسین قرار داد، اما عنوان داشت که لحن کتاب اربابمنشانه است و استدلالها با شتابزدگی گردآوری شده است.
خود برگر نیز اعتراف داشت که در بیان این که مدرنیته لزوماً موجب افول ایمان شده، به خطا رفته است و بهجز جاهایی مثل اروپای غربی و گروههای اجتماعیای مثل روشنفکران، بیشتر مردم جهان همچنان کماکان مذهبی هستند.
پرفسور برگر به کشورهایی مثل هندوستان سفر کرد تا بتواند ادیان و فرهنگهای جهان سوم را نیز در کنار ادیان یهودیت و مسیحیت بشناسد. اما با توجّه به قدرتی که ادیانی مثل اسلام در جوامع خود دارند، پی برد که وسواسش در رابطه با سکولاریزاسیون خاصّ فرهنگ غرب است و نمیتواند نتیجهگیریهایی را که دربارۀ فرهنگ خود داشته است، به فضای فرهنگی غالب در جهان سوم تعمیم بخشد.
چرا جهان و آنچه در آن است وجود دارد؟ چرا عالم و پدیده های آن قانونمند ، هماهنگ ، ومنسجم هستند؟ چرا انسانها وجود دارند و حیات وعقل دارند در حالیکه هریک از آنها یکصد سال قبل هیچ چیز نبوده اند. چرا شرایط جهان و قانونهای آن درست به گونه ای است که امکانات زندگی را فراهم ساخته است؟ انکار کنندگان خدا هیچ پاسخی ندارند و برای این ادعای خودشان هم هیچ دلیلی ارایه نمی دهند. بنابر این افزایش یا کاهش تعداد آنها حقایق عالم را تغییر نمی دهد.