تحریفستیزی منحرف
رضا بابایی
گفتوگوی علمی دربارۀ عاشورا در ایام عزاداری، برای من چندان خوشایند نیست؛ بهویژه اگر همراه انتقاد از روشها و منشها باشد. اما فرصتها را هم باید غنیمت شمرد.
دربارۀ عاشورا آنچه ذهن بسیاری از محققان و نواندیشان را به خود مشغول کرده است، شیوههای عزاداری و مسئلۀ تحریفات است. از محدث نوری تا امروز، شاید بیش از بیست کتاب و دهها و بل صدها مقالۀ مایهدار و علمی نوشتهاند که موضوعشان تحریفات و انحرافات در فرهنگ عزاداری است. کارنامۀ تحریفشناسی و تحریفزدایی، بسیار پربرگوبار است؛ اما تا امروز نتوانسته است در برابر سیل آسیبها و کژفهمیها بایستد و یا دستکم از شتاب و گسترۀ آن بکاهد. هنوز سرقفلی عاشورا به نام مداحان است و آنان گردن این مثنوی را بستهاند/ میکشند آنجا که خود دانستهاند.
آنچه ما به آن مبتلا شدهایم، تنها تحریف در چند واقعه یا چند خبر یا مسائلی همچون قمهزنی و مناسکسازی و مصیبتتراشی نیست؛ مشکل اصلی در شاکله و قالبی است که عاشورای موجود در رهگذر تاریخ پذیرفته و به دست بخشهای سیاستاندیش جامعه، مذهبی جدا و دینی مستقل از اسلام و حتی تشیع اثتیعشری شده است. عاشورای موجود، بخشی از دین و مذهب نیست که در پناه آن از بلای تحریف مصون بماند؛ چنانکه نماز و روزه در پناه دین از تحریف و خرافه مصون ماندهاند؛ بلکه ما از عاشورا دینی مستقل و خودبنیاد ساختهایم. عاشورای شیعه(نه عاشورای سال 61 هجری)، در چرخۀ نیازهای رنگارنگ جامعه و در ادوار مختلف تاریخی، اکنون شکل و شمایلی به خود گرفته است که ارتباط دادن آن به دین و مذهب، جز از طریق پارهای روایات در برخی کتابها ممکن نیست. دربارۀ سند و دلالت این روایات سخنی نمیگویم تا در دام تحریفستیزی انحرافی نیفتم؛ اما میگویم: عاشورای برساختۀ ما گفتمانی جدا از مجموعۀ دین شده است و در فضای «عاشورا برای عاشورا» سیر میکند و تا چنین است، تحریفستیزی، آب در هاون کوبیدن است؛ بلکه دادن نشانی غلط به جامعۀ دینی است.
تحریف بزرگ، این است؛ نه گزافههایی که دربارۀ شمار کشتگان دشمن یا عروسی قاسم بن حسن(ع) در کربلا یا حضور جنیان در روز عاشورا گفتهاند و از مردم اشک گرفتهاند. اگر تحریفستیزان راه به جایی نمیبرند و هر دم آید غمی از نو به مبارکبادشان، از آن رو است که بت بزرگ را نشکستهاند. بت بزرگ، جداسری جزء(عاشورای موجود) از کل(مذهب مادر) است. اگر ما عاشورا را از دین بیرون نیاوردهایم و به آن استقلال ندادهایم، چرا در طبقات مذهبی، محرم عملاً مهمتر از رمضان است و عاشورا مهمتر از بعثت و هجرت، و زیارت محبوبتر از حج، و آن مایه از احساسات و هیجانها و عواطفی که روضهها برمیانگیزند، نیایشها برنمیانگیزند؟ اگر عاشورا را از دین جدا نکردهایم، چرا این همه به عزاداران سفارش میکنند که ظهر عاشورا نماز را فراموش نکنید؟
اگر امروز منبرهای عزا بیشتر از منبرهای اخلاق است، و مجالس عزاداری بیشتر از محافل معنوی، و جستوجو در گذشته بیشتر از گفتوگو دربارۀ آینده، از آن رو است که عاشورای ما دینی است خودبنیاد که در آن، دینداری در حاشیۀ عزاداری است. امام حسین(ع) از مکه به سوی کوفه رفت که همچون عموی بزرگوارش جعفر بن ابیطالب که به حبشه هجرت کرد، در آزادی و امنیت زندگی کند و آزادی و امنیت را برای بخشی از مسلمانان فراهم آورد؛ نه آنکه مذهبی نو بنیان بگذارد که در آن، روضه مهمتر از مناجات باشد و عزاداری ارجمندتر از دینداری و محرم شورانگیزتر از رمضان و جنگ ممدوحتر از صلح و اصحاب او بلندآوازهتر از پیامبران. آن گریه و آن عزاداری و آن سیاهپوشی و آن سینهزنی که پشتوانۀ آزادی و آزادگی نباشد و خرد حسینی را جایگزین خوی یزیدی نکند، حاصلی جز زخم و زحمت ندارد. ما برای رسیدن محرم و عاشورا لحظهشماری میکنیم؛ اما امام حسین(ع) به استقبال عاشورا نرفت؛ جنگ را بر او تحمیل کردند؛ جنگی که شیعه میتوانست از آن سرمایهای برای صلح ممکن و پایدار بسازد و اعتباری برای عقلانیت؛ نه مذهبی نو که عقایدی دارد و مناسکی و احکامی و آخرتی که سنگ ترازوی آن برای سنجش اعمال، اشک است.
اقای بابایی بسیارشایسته وبایسته حق مطلب را اداکردند و…..دریغ وصد افسوس چنین دین گرامی وامامان والا مقامش اینطور ملعبه جهل وعوامفریبی درحال حاضر هستند!!والله باید خون گریست ازاینکه تااین حد قران وپیام امامان پاک ما محجور ومظلوم واقع شده اند !!! فسق است وفساد کار هرروزه ما پرشدزحرام کاسه وکوزه ما می گرید روزگار می خندد ابر برطاعت وبرنماز وبرروزه ما