ارتباط میان حسّ حیرت و ایمان دینی
متیو هاتسون
در ماه فوریۀ 1971، ادگار میشلِ ماهنورد در حال بازگشت از سفر خود به ماه بود که درونیافتی ناگهانی را تجربه کرد. در حالی که از پنجره به ستارهها خیره شده بود، پی برد که همهچیز در جهان به هم متّصل است. تجربۀ تحیّرآور و تأثیرگذاری بود؛ به نحوی که تا به زمین آمد، تحقیقات خود را دربارۀ معنای هستی آغاز کرد و به مطالعۀ معارف عرفا و پارسایان جهان مشغول شد. البته او تنها کسی نیست که چنین بیداری معنویای را تجربه کرده است. وقتی ماجراهای فضانوردان را بررسی میکنیم، میبینیم که ابهتِ تجربۀ پرواز در فضا باعث افزایش اعتقاد بسیاری از آنها به خداوند شده است. پژوهشهایی که بهتازگی صورت گرفته، پرده از چراییِ این تحوّل برمیدارد.
این سرگشتگی زمینه را برای تفکّر سحرپندارانه آماده میکند. بشر به طور معمول از سرگشتگی و عدمقطعیت گریزان است و واکنشی که در مقابل آن نشان میدهد آن است که به دنبال الگوهایی در جهان میگردد. بنا به گزارش جنیفر ویتسون و آدام گالینسکی، اگر کاری کنیم که انسان احساس کند کنترل امور از دستش خارج شده است، این کار باعث خواهد شد در میان همهمه و آشفتگی اشکال منظّمی بیابد، وقایع تصادفی را تبانی تلقّی کند و به باور به خرافات روی آورد.
یکی از نشانههای مهمّی که اغلب در میان همهمهها به دنبال آن میگردیم، نشانۀ وجود یک واسطه (یک شعور دیگر) است. آرون کی و همکارانش به این نتیجه رسیدهاند که وقتی انسان احساس میکند کنترل امور از دستش خارج شده، احتمال این که به وجود یک خدای کنترلگر (یعنی واسطهای که بتواند نظم را به جهان بازگرداند) اعتقاد پیدا کند بیشتر خواهد بود. وقتی آشوب و هرج و مرج حاکم میشود، انسان به جستجوی دستی میگردد که او را راهنمایی کند.
اگر بگوییم حیرت باعث کاهش حسّ اطمینان و قطعیت میشود، پس قاعدتاً باید باعث شود انسان به نظم و الگوی موجود در جهان پی برد و متعاقباً ایمان دینی او افزایش پیدا کند. این نحو استدلال الهامبخش مطالعات جدیدی بود که توسّط پیرکارلو والدسولو از کالج کلرمونت مککنا و جس گراهام از دانشگاه کارولینای جنوبی شد و در نشریۀ «علوم روانشناختی» (Psychological Science) به انتشار رسید.
در مطالعۀ نخست هر دسته از شرکتکنندگان یکی از سه ویدئوی پنج دقیقهای را تماشا کردند؛ یکی از این ویدئوها دربارۀ عظمت و ابهت جهان طبیعت بود، ویدئوی دیگر کلیپی سرگرمکننده از یک نمایش کمدی بود و ویدئوی سوم موضوع خنثایی داشت (مصاحبه با مایک والاس مجری و روزنامهنگار). سپس به میزان حسّ حیرت و هفت حسّ دیگر اعم از خوشحالی، سرگرمی، ناراحتی، ترس، خشم، قدرشناسی و انزجار که تماشای ویدئو در تماشاچی ایجاد کرده بود نمره داده شد. پژوهشگران با ارزیابی جملاتی مثل «اتّفاقاتی که در این جهان میافتد، براساس نقشۀ خداوند یا موجود دیگری غیر از انسان رخ میدهد» به میزان اعتقاد شرکتکنندگان به وجود کنترل فراطبیعی نیز نمره دادند. در آخر نیز به سطح اعتقاد آنها به خداوند و اعتقادشان به مجموعهای از دیگر پدیدههای فوقطبیعی (مثل طلسم، ارواح، معجزات و فرشتگان) نمره داده شد.
ویدیویی که موضوع آن طبیعت بود، در مقایسه با ویدئوهای کمدی و خنثی احساس حیرت بیشتری را در تماشاگر ایجاد کرد؛ علاوه بر این، اعتقاد آنها به وجود کنترل فراطبیعی و خداوند (و دیگر پدیدههای ماوراءطبیعی) را نیز افزایش داد. از طرف دیگر، تأثیری که تماشای ویدئوی طبیعت بر اعتقاد شرکتکنندگان به وجود کنترل ماوراءطبیعی نهاد به خاطر حسّ حیرتی بود که در آنها برانگیخت، نه احساسات دیگر.
مطالعۀ دوم نیز مشابه مورد اول بود، اما پس از تماشای ویدئوی کمدی یا خنثی، شرکتکنندگان با ارزیابی جملاتی مثل «وقتی دلیل وقوع یک اتّفاق را در زندگیام نمیفهمم حسّ بدی پیدا میکنم»، به عدمتحمّلِ حسّ سردرگمی در وجود خود نمره دادند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند دلیل آن که حسّ حیرت موجب افزایش اعتقاد انسان به وجود کنترل فوقطبیعی میشود، آن است که سطح تحمّل سردرگمی در آنها کاهش یافته است. ویدئوی مرتبط با عظمت جهان طبیعت بهحدّی شرکتکنندهها را دچار ناآرامی کرد که آنها را واداشت به دنبال چیزی بگردند که حسّ اطمینان را دوباره به زندگیشان بازگرداند و آنچه که با این جستجو یافتند خداوند یا یکی از اولیاء او بود.
به نظر من، وقتی انسان از تماشای آسمان پرستاره یا گرند کانیون و امثال آن به حیرت فرو میرود، وجهۀ منطقیِ رویکردش به هستی اندکی رنگ میبازد. معمولاً مشاهدۀ ابهت و عظمتِ گیتی الهامبخش شعر و شاعری است، نه معادلات منطقی. مطالعات متعدّد حاکی از آن است که تفکّر شهودی باعث افزایش اعتقاد به دین و مافوقطبیعه میشود. ما تمایل داریم که به الگو، معنا و پویاییِ موجود در جهان پیببریم، و هرچه از وجهۀ منطقیِ تفکّرمان کاسته شود، احتمال این که در مورد این تمایلات به حدس و قیاس روی بیاوریم کمتر میشود. حیرت تنها ممکن است باعث باز شدن دریچههای معنوی شود.
تجربۀ حسّ حیرت به تفکّر سحرپندارانه منجر میشود، اما این بدان معنا نیست که میتواند به تفکّر علمی نیز بینجامد. ما همه در زندگی خود حیرت را تجربه کردهایم، فقط نحوۀ پاسخ دادنمان به سؤال «چگونه چنین چیزی امکانپذیر است» با هم تفاوت دارد.