تاریخ نگاری شفاهی و اندرونی حوزههای علمیه
سیده سمانه نطقی مقدم
تاریخ شفاهی(oral History) یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی بر اساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد. برخی گمان میکنند تاریخ شفاهی خاطرهگویی است و بس. اما برخی دیگر تاریخ شفاهی را تاریخ نگاری بر اساس حافظه جمعی میدانند نه فردی. به نظر قبول کردن دیدگاه دوم برای دستیابی به واقعیتهای ناگفته مناسبتر است. تاریخ حوزه علمیه در مواردی بر اساس این حافظه جمعی نوشته شده است. تاریخ شفاهی در حوزه علمیه در روزگار معاصر چکونه روایت میشود؟
تاریخ شفاهی بر اساس مصاحبه با افرادی نوشته میشود که حاضر، ناظر و یا مطلع به ماجرا بودهاند در واقع یعنی مصاحبه با شاهدان عینی که خود از نزدیک تماشاگر حاضر در صحنه بودهاند. به طور مثال در خصوص واقعه ۱۷ شهریور شاید کسانی اثر تاریخی نوشتهاند بدون آنکه آن موقع در ایران بوده باشند، اما اگر مورخی به سراغ آنان برود که آن روز در میدان ژاله حضور داشتند این حادثه اعتباری روایی دیگری دارد.
درباره راستیآزمایی گزارههایی که از طریق مصاحبه شفاهی بهدست میآید، نمیتوان به طور قطعی نظر بر درستی آن دادهها داد، اما با روشهای تحلیل گفتمان انتقادی و غیرانتقادی تا حدودی میتوان به فهمی نزدیک به واقع از آنها دست یافت.
بازتاب و انتشار دادههای کسب شده از طریق مصاحبه با افراد مهم و تأثیرگذار و یا حتی گزارشی میدانی با عموم مردم کوچه بازار به چه نحوی است؟ آیا کسی که قدم به این وادی نهاده میتواند هر آنچه شنید را نشر دهد؟ و اگر نمیتواند پس جمعآوری تاریخ شفاهی به چه دردی میخورد؟ طبیعتاً اطلاعات بدست آمده طبقه بندی مخصوصی دارد و مورّخ خود نیز برداشتی از پیامهای فکری مصاحبه شونده کسب کرده است و خود نیز آن را تجزیه و تحلیل میکند. اما اطلاعات بهدست آمده برخی محرمانه، برخی غیرمحرمانه برخی سرّی و برخی به طور کل سرّی هستند و ممکن است به دلیل مخدوش شدن امنیت ملی و یا معذوریت اخلاقی اصلاً قابل انتشار نباشند اما باید آن را ثبت کرد تا در نسلهای آینده پس از برطرف شدن محدودیتها از آن استفاده کرد چه بسا که نقل کفر الزاماً کفر نیست.
امروزه حقایقی له یا علیه روحانیت به صورت شفاهی بر سینه عوام و خواص میگذرد که قطعاً برای آیندهپژوهی و آسیب شناسی حوزه در آیندهای نه چندان دور خیلی حیاتی و مهم خواهد بود. انسانها از قضیه واحد فهم واحدی ندارند.
متولیان حوزههای علمیه اعم از خواهران و برادران باید به فکر تشکیل نهادی برای ثبت تاریخ شفاهی حوزه از گذشته تا به حال باشند تا حوزه به مثابه یک نهاد از ابعاد مختلف چه ساختار چه تاریخچه و چه حتی امور سیاسی و اخلاقی و … مورد بررسی قرار گیرد و سخنان شفاهی درباره آن ثبت شود. اطلاعات بهدست آمده را میتوان به کارشناسان و اهل فن جهت تحقیقهای کمی و کیفی سپرد تا برای تداوم و تحول در نسلهای بعدی حوزه از آنها بهره گیرند.
تاکنون حوزه علمیه خواهران حداقل یکپایان نامه سطح ۴ را به بحث تاریخ شفاهی پیدایش حوزه علمیه خواهران اختصاص داده است، اما باید در نظر داشت تاریخ شفاهی در جهان برای فهم اکنون و تحلیل پدیدهها و برنامهریزی برای آینده بسیار جدیتر از آنچه درنزد ما مطرح است پذیرفته شده و به کار گرفته میشود. ما ناگزیریم که از ارائه گزارشهای یکسونگر به سمت مواجهه حرفهای با جهان معاصر برویم و تاریخ ا نه در کنجِ کتابخانهها و پستوهای ذهنی بلکه در عینیت و واقعیت زندگی اجتماعی پی بگیریم.
تاریخ کتبی گاهی مورد وتردید تحریف است!تاریخ روایی وشفاهی که هیچ اعتبار ووثاقتی ندارد ودرحد مرور خاطرات وقصه های عوامانه پربدک نیست! وبدانید قرآن اصالت واعتبار رابه کتابت میدهد نه روایت ! روش علمی هم اصالت را به کتابت میدهد حتی مصاحبه هم باید مکتوب باشد!