بیرقزنان، از چاووشیخوانی تا اُرگ
مهراب صادقنیا
اگر گذرتان به خوزستان و بویژه دزفول و شوشتر افتاده باشد، احتمالاً بر سردَر و یا لَبِ دیوار پُشتِ بامِ برخی از خانهها پرچمهای کوچکی در کنار هم دیدهاید. دزفولیها به این پرچمها “بیرَق” میگویند و آنها را به نشانهی تشرُّف به حج واجب بر بالاترین قسمت ساختمان، به گونهای نصب میکنند، که توسط رهگذران دیده شود.
در گذشته مراسم بیرقزنان با مدّاحی و شعر خوانی همراه بود، و مردم با صدای بلند شعر میخواندند و صلوات میفرستادند. برخی از این شعرها اینگونه بود: حاجیون، حاج کُنن شو و روز، دعا بُکنن. و یا: خیر آیا ( انشاءالله خیر بیاید)، خیر آیا، حجی ا َ مکه آیا(حاجی از مکّه بیاد). و یا: بابا حَجی، بابا حَجی، رَفتِیه خونه خدا حج تو بایا (باشد) قبول حضرت پروردگار. ماما حَجی، ماما حَجی، حج تو بایا قبول ره دِگَه (بار دیگر) آیُم پِ یِت، پابوس حضرت رسول (ص). با این حال، امروزه هم شعرها کمی تغییر کردهاند و هم چاووشیخوانی به ساز و دُهل و یا ادوات موسیقی تازهتری تبدیل شدهاند.
این بیرقها کارکردهای مختلفی داشته و دارند. مهمترین کارکردشان نمایش تعداد خانوار است. چیزی که در گذشته ارزش شمرده میشده است. هر چه بیرقهای بالای پشت بام حاجیها بیشتر باشد، یعنی فرزندان این خانواده بیشتر هستند و این فراوانی برای آن خانواده یک سرمایهی اجتماعی بزرگ بوده است.
کارکرد و یا بهتر است بگویم، کژکارکرد آن در تمایزبخشی و مرئیتپذیری است. نصب این بیرقها عملاً دوگانهی حاجی و غیر حاجی را در جامعه پررنگتر میکرد. و از آنجا که دارایان میتوانستند به حج بروند، این بیرقها نشانهی دارا بودن و خانوادهی حاجی شمرده میشد.
کارکرد دیگرش کمک به نیازمندان بود. این بیرقها برای نیازمندان نشانهی آن بوده است که میتوانند درِ این خانه را بزنند و از اهل خانه کمکی بگیرند.
بیرقها معمولاً تا یکسال و گاه بیشتر بر سردر خانه میمانند ولی در مواردی خانوادهها دوست دارند که زمان بیشتری نشان حاجیبودن خود را نگه دارند و گاه آنها را سالانه نو میکنند.
اگر با یک آدم جا افتادهی خوزستانی همکلام شدید و او به شما گفت "انشالله بیرقزنون کُنی" نگران نباشید، دعای خوبی است؛ منظور او این است که انشالله حاجّی بشوی و بیرق بزنی.
بیرقزنان خوزستانیها، یک آئین معنوی و مذهبی بوده است. حالا هم آنان همین نظر را دارند، هر چند که با ساز و دهل و در پارهای موارد با اُرگ و رقص همراه باشد؛ و البته میدانید که یک باور قدیم است که پزشک و اُرگی محرم هستند!