مرور مطبوعات / ملیگرایی افراطی را نباید با وطندوستی اشتباه گرفت
دهم آبانماه 1397
واکنشها به نامه آیتالله یزدی، بازخوانی محاکمه 53 نفر در دوره پهلوی و چند مقاله اجتماعی دیگر از جمله مطالب مورد توجه مطبوعات امروز بود. «بیانیه تشکل اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم»، «دیدار حضرت آیتالله جوادی آملی با حضرت آیتالله شبیری زنجانی»، «ملیگرایی افراطی را نباید با وطندوستی اشتباه گرفت»، «کمالگرایی آفت حال خوش»، «وظیفه نیروی انتظامی ورود به حریم دانشگاه نیست»، «رئیسجمهوری و نیاز به جزئیگرایی در حل مشکلات»، «تلاش برای اصلاح مظاهر حیوانآزاری»، «نامه سرگشاده آیتالله یزدی شخصی است» و «محاکمه تفکر» عناوین برجسته شمارههای امروزند.
محاکمه تفکر
شرق به مناسبت سالگرد دستگیری و محاکمه 53 نفر از مخالفان حکومت پهلوی در سال 1317، یادداشتی منتشر کرده و به بررسی اندیشهها و فعالیتهای آنان پرداخته است. در بخشی از این نوشتار آمده است: درباره تفکر سیاسی اعضای این گروه باید کمی تأمل کرد. کسانی مانند ارانی، اسکندری، ملکی و بزرگ علوی در زمینه عمکرد سیاسی قائل به روشهای سوسیالدموکراسی بودند. آنها اگرچه در مبانی نظری با چپهای پیشین (حزب کمونیست) همسانی داشتند، اما رویکردهای رادیکالی آنها در مبارزه سیاسی را برنمیتابیدند. در مقابل، افرادی مانند عبدالصمد کامبخش، محمد شورشیان و رضا رادمنش بیشتر گرایش کمونیستی داشته و با سلوک گروه پیشین نسبت چندانی نداشتند. سال ۱۳۱۶ متعاقب اعتصابی دانشجویی در دانشکده فنی تهران، پلیس دارودسته ارانی را کشف و او و ۵۲ نفر دیگر از همقطارانش را دستگیر کرد. اگرچه سرنخ دستگیریهای زنجیرهای که به عدد 53 نفر رسید، به فردی با نام شورشیان بازمیگشت، اما ضربه اصلی به 53 نفر را که منجر به صدور حکمهای سنگین شد، عبدالصمد کامبخش زد. گروه 53 نفر با استناد به قانون منع تبلیغ مرام اشتراکی، 11 آبان سال 1317 محاکمه شدند و در کیفرخواستشان اتهام عضویت در سازمانی کمونیستی آمده بود. در ادامه کیفرخواست، درباره اغلبشان به تبلیغ ایدئولوژیای اشاره شده بود «کمونیستی»، «سوسیالیستی»، «ماتریالیستی» و حتی «ملحدانه». چند نفر نیز به ارتباط با کمونیستهای در تبعید، سازماندهی اعتصابات دانشجویی در تهران و توطئهچینی برای ایجاد اخلال در کارخانههای نساجی اصفهان متهم شدند. چند نفر از متهمان پذیرفتند که به مارکسیسم علاقه دارند و بسیاری از آنها اعتراف کردند سوسیالیستاند، اما هیچکدام زیر بار اتهام کمونیستبودن نرفتند.
نامه سرگشاده آیتالله یزدی شخصی است
مجمع عمومی جامعه مدرسین در بیانیهای اعلام کرده است «نامه سرگشاده آیتالله یزدی به آیتالله شبیریزنجانی، نظر شخصی و از طرف شخص ایشان بوده است و ارتباطی با عنوان ریاست جامعه مدرسین ندارد». در متن این بیانیه آمده است: مقام علمی و اخلاقی و منش رفتاری آیتاللهالعظمی شبیریزنجانی بر حوزویان محترم، شاگردان، مقلدان و ارادتمندان ایشان پوشیده نیست که همواره مورد تکریم و احترام بزرگان و اعلام حوزههای علمیه بوده و هست. در ادامه این بیانیه عنوان شده است: نگرانی آیتالله یزدی از مخدوششدن جایگاه مرجعیت و شخصیت آیتالله شبیریزنجانی توسط افراد مسئلهدار، برآمده از تاریخ و تجربه نهچندان دور سالیان گذشته است که هر خواننده منصفی بر آن اذعان دارد. دغدغههای ایشان نه بهخاطر مسائل جناحی، بلکه از باب دلسوزی، حراست و صیانت از جایگاه مرجعیت است. در ادامه این بیانیه، نامه مذکور بهانهای برای حمله به جامعه مدرسین عنوان شده است، همچنین در این بیانیه آمده: نامه سرگشاده آیتالله یزدی به آیتالله شبیریزنجانی، نظر شخصی و از طرف شخص ایشان بوده است و ارتباطی با عنوان ریاست جامعه مدرسین ندارد. امروز دامنزدن به مسائلی اینگونه، شادی دشمنان بهخصوص دشمنان حوزه و روحانیت شیعه را در پی خواهد داشت. مروری بر پوشش خبری و تحلیلی گسترده رسانههای معاند در روزهای اخیر، نشانگر آن است که ایجاد اختلاف در میان حوزویان در صدر برنامههای آنان است تا از کاهی، کوه بسازند و دلهای مؤمنین و ارادتمندان به ساحت روحانیت و بهویژه مرجعیت عظیمالشأن را مکدر سازند.
تلاش برای اصلاح مظاهر حیوانآزاری
شرق در نوشتاری به بررسی مسئله حیوانآزادی و پخش کلیپهایی از این اقدام در فضای مجازی پرداخته و نوشته است: هفتهای نیست که فیلمی از آزار حیوانات در گوشهای از ایران منتشر نشود. چه باید کرد که حیوانآزاری در سطح جامعه کمتر شود و رفتار مهربانتری با حیوانات داشته باشیم؟ بخشی از پاسخ به این سؤال به نبود قانون حمایت از حیوانات و خلأ حمایتهای قانونی برمیگردد. دراینباره پیشازاین مطالبی در این ستون گفته شده و چون در آینده به طور کاملتری مطالبی خواهم نوشت، از شرح این بخش میگذرم. بخش دیگری از دلایل حیوانآزاری را باید از بُعد جامعهشناسی و روانشناسی و با توجه به شرایط امروز جامعه ایران تحلیل کرد. حیوانآزاری فقط جزئی از اشکال بروز خشونت در جامعه و حتما تابعی از وضعیت جامعه است. دراینباره نیز بهتر است متخصصان این حوزه ورود و اظهارنظر کنند؛ اما آنچه من میخواهم در پاسخ به دلایل حیوانآزاری بگویم، به آن بخشی برمیگردد که آن را «مظاهر حیوانآزاری در جامعه» مینامم. رفتارهایی که باعث میشود شهروندان به سرنوشت حیوانات بیتوجه باشند و حیوانآزاری عملی زشت به چشم نیاید. شوربختانه حیوانآزاری هنوز به یک ضدارزش تبدیل نشده است. هرچند در این سالها به یاری شبکههای اجتماعی و بر اثر تلاش کوشندگان این حوزه حساسیت عمومی افزایش یافته است؛ اما همچنان در خیلی جاها آزار حیوانات نهفقط ضدارزش نیست؛ بلکه بهعنوان تفریح برای عدهای جذاب است. کشتار حیوانات شهری یکی از مظاهر حیوانآزاری در جامعه است. در شهری که سالانه دهها هزار حیوان شهری به دست پیمانکاران شهر کشته شوند، نمیتوان انتظار داشت که مردمانی حیواندوست رشد پیدا کنند.
رئیسجمهوری و نیاز به جزئیگرایی در حل مشکلات
امانالله قراییمقدم جامعهشناس و استاد دانشگاه با توجه به برگزاری جلسه مشترک جامعهشناسان و ریاستجمهوری، در نوشتاری به نقد سخنان مطرح در این جلسه پرداخته و نوشته است: جامعه واقعیتی بسیار پیچیده و منظومهای متعددالابعاد و متعددالاجزا با سطوح و جنبهها و جلوههای گوناگون و دائما در حال تغییر و دگرگونی است؛ بنابراین قانون و راهکار کلی و واحدی بر آن حاکم نیست و نظریههای کلی بیانگر واقعیات وقایع اجتماع نیستند. بعد از قرن نوزدهم، جزئینگری در تبیین مسائل اجتماعی اهمیت یافته و کارساز شده است؛ چنانکه تاکنون کلینگریهای فلاسفه، همچون مدینه فاضله افلاطون و فارابی، اتوپیا یا ناکجاآباد توماس مور، لویاتان (غول دریایی) توماس هابز، نظریه تکاملی خطی الهی، فلسفی و اثباتی آگوست کنت و جامعه کمونیستی مارکس وانگلس و جامعه بیطبقه توحیدی علی شریعتی و دیگران نتوانستهاند به سرانجام برسند. استادان علوم اجتماعی و جامعهشناس دانشگاهها در جلسهای سهساعته که سهشنبه، اول آبان، در حضور رئیسجمهور برگزار شد، بر اساس آنچه روزنامهها به آن عنوان «چارهاندیشی برای ایران فردا» دادهاند، باز هم به کلیگرایی پرداختند و نظریه واحدی که بتواند مشکلگشای مسائل موجود اجتماعی باشد، ارائه ندادند. آنها به راهحلهای گوناگونی پرداختند که اگر به عمل درآید، بسیار بجا و مناسب است؛ از جمله توسعه عدالتگرایانه، اصلاح بوروکراسی، شنیدن صدای مردم، ضعف همبستگی اجتماعی، مسائل فرهنگی، صدای واحد دولت، تضمین امید به آینده به مردم، تقویت همبستگی اجتماعی، تمرکز روی جوانان، اشتغالزایی و کاهش میزان بیکاری، مبارزه با فقر، عبور از فشارهای بینالمللی، گفتوگو و تعاملات اجتماعی بین همه گروههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، هنری، نخبگان و انجمنهای علمی و جایگاه اختصاصی برای زنان. رئیسجمهوری نیز درباره تقویت و افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی صحبت کردند. اما بهنظر میرسد باز هم این اظهارنظرها کلی است و در شرایط اجتماعی کنونی و تعدد مراکز تصمیمگیری در جامعه، بهراحتی چندان قابل دسترسی نیست و مشکلات فراوانی بر سر راه رسیدن به این آرزوها وجود دارد؛ زیرا هریک از این چارهاندیشیها به عوامل زیرمجموعه بسیار وابسته است که اگر به انجام نرسند، انتظار رسیدن به این اهداف غیرممکن است. مجموعه این عوامل جزئی است که مشکلات و مسائل کنونی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روحی و روانی و بروز اعتراضهای اجتماعی را فراهم کرده است؛ در نتیجه برای دستیابی به راهحلهای پیشنهادی باید عوامل جزئی مربوط به آن پیشنهاد برطرف شود تا به سرانجام برسد.
وظیفه نیروی انتظامی ورود به حریم دانشگاه نیست
احمد مازنی، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس با تاکید بر پرهیز از ورود نیروهای انتظامی و امنیتی به حریم دانشگاه، تصریح کرد: «مسوولان فرهنگی، آموزشی، امنیتی و انتظامی دانشگاه باید مراقب هرگونه تعرض به حریم دانشگاه باشند و صیانت از دانشگاه وظیفه همه مسوولان است.» وی با اشاره به اخبار متفاوت منتشر شده درباره ورود نیروی انتظامی به حریم دانشگاه آزاد تهران شمال سوهانک، ادامه داد: «در این خصوص اخبار ضد و نقیضی منتشر شده و حتی برخی مسوولان موضوع ورود نیروی انتظامی به دانشگاه را تکذیب کردهاند.» او با بیان اینکه ضرورت دارد، دستگاههای ذیربط از جمله نیروی انتظامی، مسوولان دانشگاه آزاد در خصوص حوادث سوهانک به مردم توضیح دهند، گفت: «البته مسوولان دانشگاه در اظهاراتی مبهم این حوادث را رد کردند ولی باید صراحتا با مردم سخن گفت و اگر احیانا تعرضی صورت گرفته باید از مردم و دانشگاهیان عذرخواهی کرد. چنانچه تعرضی هم به حریم دانشگاه صورت نگرفته باشد باید موضوع را به مردم توضیح داد تا با توجه به انتشار وسیع تصاویر این حادثه در فضای مجازی، مردم از نگرانی خارج شوند. مسوولان فرهنگی و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها باید مراقبت کنند که حریم دانشگاه از ورود دستگاههای انتظامی و امنیتی مصون بماند.»
کمالگرایی آفت حال خوش
رضا حیدری قاسمآبادی روانشناس مثبتگرا در یادداشتی کمالگرایی را که به زعم وی چند سالی است بر سر زبانها افتاده مورد بررسی و نقد قرار داده و نوشته است: کمالگرایی یا Perfectionism گرایش فرد به بیعیب و نقص بودن معنا میشود. طبیعی است که این تمایل چیز بدی نیست اما متأسفانه گاهی جنبه افراطی به خود میگیرد و آفتی میشود برای حال خوش انسانها. این ویژگی در تمام افراد با درجات مختلف وجود دارد اما آن چیزی که سبب شده این مطلب برای شما خواننده عزیز نگاشته شود، پرداختن به نوع منفی و نابهنجار آن است چراکه کمالگرایی به بهنجار و نابهنجار تقسیمبندی میشود. کمالگرایان بهنجار یا مثبت معیارهای بالا اما واقعی را برای خودشان تعیین میکنند و تلاش کردن در مسیر رسیدن به آن معیارها برایشان ارزش بیشتری دارد تا رسیدن یا نرسیدن به آنها. این افراد در مسیر رسیدن به خواستههایشان تمام تلاششان را به کار میگیرند اما نتیجه هر چه که باشد، برایشان قابل قبول است و از عملکرد خودشان راضی هستند. طبیعی است که این نوع از کمالگرایی نه تنها برای فرد آسیبی به همراه ندارد بلکه سبب رشد و پیشرفت روزافزون او نیز میشود. اما کمالگرایان نابهنجار یا منفی همیشه استانداردهای خیلی بالا و غیرواقعی برای خودشان در نظر میگیرند و برخلاف کمالگرایان بهنجار، رسیدن یا نرسیدن به آن معیار برای اینها بسیار مهمتر است. این افراد چه اینکه به خواسته و هدف خود برسند و چه اینکه به آن نرسند در هر دو صورت احساس خوبی ندارند زیرا همیشه مشغول مقایسه کردن خودشان با دیگران هستند. جالب است بدانید که اینها بسیار بیشتر از دیگران تلاش میکنند و به موفقیتهای خوبی هم دست پیدا میکنند اما هیچگاه از وضعیت خود راضی نیستند. کمالگرایان منفی عادت دارند همیشه نیمه خالی لیوان را ببینند این نوع از کمالگرایی آفتی است که به جان انسانها میافتد و سبب میشود حتی زمانی که به موفقیتهای خوبی هم دست پیدا میکنند، حال خوشی نداشته باشند. به عقیده روانشناسان هم تعیین اهداف خیلی بزرگ به علت وارد آوردن فشار روانی به افراد میتواند سلامت روان آنها را به خطر بیندازد.
ملیگرایی افراطی را نباید با وطن دوستی اشتباه گرفت
قاسم منصور آلکثیر استاد دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ گفتوگویی تدارک دیده است با ناصر فکوهی درباره حقوق بشر و حقوق اقلیتها. فکوهی در بخشی از این مصاحبه میگوید: ملیگرایی را نباید با وطن دوستی اشتباه گرفت برای امروز در جهان از واژه nationalism استفاده میشود و برای دومی از واژه patriotism. این دو واژه البته در قرن نوزده و تا اواخر قرن بیستم لزوما معانی امروز را نداشتند به خصوص واژه ملیگرایی، به خصوص در مورد کشورهایی که با استعمار میجنگیدند تا استقلال به دست بیاورند بسیار مثبت بود. اما امروز در ادبیات سیاسی و فرهنگ واژه «ملیگرایی» بسیار نزدیک به واژگانی چون نژادپرستی و برتریجویی و تبعیض یک گروه نسبت به گروه یا گروهای دیگر است. در فرانسوی و در انگلیسی این معنا کاملا روشن است و فقط احزاب راستافراطی و نه حتی احزاب راست خود را «ملیگرا» تعریف میکنند. اگر رجوعی حتی سطحی به یک موتور جستوجو بکنیم به سرعت این را درمییابیم. برعکس واژه «وطندوستی» هرچند باز هم به «دولت – ملت» که یک ابداع متاخر و قرن نوزدهمی است، ارجاع میدهد، لزوما دارای بار منفی ملیگرایی نیست. در انگلیسی این واژه دستکم میان اکثریت مردم بار مثبت دارد و فاقد معنای نژادپرستانه و تبعیض است. در زبان فرانسه البته اینبار به اندازه انگلیسی مثبت نیست و اغلب احزاب و سیاستمداران و به خصوص روشنفکران از به کار بردن آن اجتناب میکنند و به جای آن از فرهنگ دوستی و دوست داشتن فرهنگ یک کشور، مثلا کشور خود، صحبت میکنند. مثلا در فرانسه عشق به فرانسه یا به فرهنگ فرانسه، اصطلاحاتی بسیار رایج هستند که همه مردم به کار میبرند؛ هم مردم عادی و هم روشنفکران از چپ و راست. در امریکا نیز تا حدی چنین است. اما رویکردهای باستانگرایان، یعنی ارجاع به گذشتههای پرافتخار یک کشور و یک فرهنگ در برابر دیگر فرهنگها و کشورها، مفاهیم و رویکردهایی هستند که تقریبا به صورت جهانشمول امروز به گروههای افراطی فاشیست یا شبه فاشیست تعلق دارند و تقریبا میتوان گفت «برند انحصاری» آنها است. این امر تا حدی است که به سختی ممکن است بتوان مثلا در دانشگاهها و محافل فکری و روشنفکرانه فرانسه یا انگلستان و سایر کشورهای اروپا کسانی را پیدا کرد که همچون باستانگرایان ما سخن بگویند؛ البته در سنت اسلاو، اروپای شرقی و گاه در ایتالیا که پیشینههای فاشیستی و توتالیتاریستی داشتهاند، گاه تعداد بیشتری را میتوان پیدا کرد اما به هر حال این امر نادر و عجیبی به حساب میآید.
جمهوری اسلامی
دیدار حضرت آیتالله جوادی آملی با حضرت آیتالله شبیری زنجانی
آیتالله جوادی آملی از مراجع تقلید، با آیتالله شبیری زنجانی دیدار کرد. در این دیدار که در بیت آیتالله شبیری زنجانی صورت گرفت، دو مرجع تقلید درباره مسائل جاری حوزههای علمیه گفتگو کردند و حضرت آیتالله جوادی آملی بر عمق ارادت خود به خاندان آیتالله شبیری زنجانی که خاندان علم و تقوا و اخلاق است تاکید کردند. در پی انتشار نامه اعتراضی آیتالله محمد یزدی به حضرت آیتالله شبیری زنجانی، در روزهای اخیر علما و مراجع مقیم حوزه علمیه قم به دیدار این مرجع تقلید رفتهاند.
رسالت
بیانیه تشکل اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم
تشکل اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم در بیانیه ای با اشاره به غوغاسالاری برخی جریانات درباره نامه آیت الله یزدی به حضرت آیت الله شبیری زنجانی اظهار داشت: عجیب آن است که ادعای دفاع از مرجعیت از جانب کسانی مطرح میشود که سابقه آنان مشحون از بی اعتنایی بلکه اهانت به مقدسات دینی و مرجعیت و اجتهاد و تقلید است. کسانی که تقلید را کار میمون میدانستند امروز به یکباره مدافع مرجعیت شدهاند. در بخشی از این بیانیه آمده است: این مدعیان دفاع از حریم مرجعیت به کلی خود را به غفلت میزنند که سبب نگارش این نامه و سرگشاده بودن آن، رسانهای کردن عمدی خبر دیدار مرجعی محترم با کسانی است که در سال 88 ظلمی بزرگ را در حق نظام اسلامی مرتکب شدهاند و تا کنون حاضر به حتی عذرخواهی از کار خویش نشدهاند و رهبری معظم و بزرگوار انقلاب اسلامی حتی حاضر به پذیرش آنان جهت عیادت هم نشدند. دیداری که معنا و مفهوم آن بر کسی پوشیده نیست و میتواند به ایجاد حاشیه امن برای چنین افرادی تفسیر شود و صرفاً در چارچوب دیدار با چند شاگرد قدیمی قابل تفسیر نیست. البته عجیب نیست که غالب هیاهوگران و طلبکاران این روزها به نام دفاع از مرجعیت کسانی هستند که خود در آن فتنه لغزیدهاند و تا به امروز دِین خود را در آن ماجرا ادا نکردهاند. عجیب آن است که ادعای دفاع از مرجعیت از جانب کسانی مطرح میشود که سابقه آنان مشحون از بی اعتنایی بلکه اهانت به مقدسات دینی و مرجعیت و اجتهاد و تقلید است. کسانی که تقلید را کار میمون میدانستند امروز به یکباره مدافع مرجعیت شدهاند.