کدام ارجح است؟ نَعلینِ خاکی یا فتوایِ انسانی؟

سید هادی طباطبایی

پای در گِل و لای می‌نهد و هیچ از آن پروا ندارد، گوشه فرش را بر شانه نهاده و عَرَق می‌ریزد تا روند امداد را تسهیل کند، چهره و جامه‌اش به گِل نشسته اما مقیّد است تا عمامه را همچنان بر سر داشته باشد. سیل و زلزله هم بهانه‌هایی می‌شود تا روحانیت، خود را به اجتماع معرفی کند. در واقعه سیل اخیر بود که تصاویر کمک رسانی برخی روحانیون خبرساز شد و بحثی دوباره در خصوص فعالیت‌های اجتماعی روحانیت در گرفت. این شاید از دغدغه‌های جدید روحانیون است که می‌باید خود را در کنار سایر اقشار جامعه به تصویر کشند و همراهی خود را با دیگر مردمان نشان دهند.

تصاویری اینچنین در فضای مجازی، البته مسبوق به سابقه است. تصاویری که روحانی برجسته‌ای را در حال خرید یا در صف مطب دکتر در کنار سایر مردم به تصویر می‌کشد. این‌گونه فضاها بر آن است تا نشان دهد که روحانیت نیز مانند سایر مردم به مشی روزگار می‌پردازد و فاصله‌ای از آنها ندارد.

انکار نمی‌توان کرد که اقبال به روحانیت کاسته شده است. پیش از این، روحانیت قداست و مقبولیت مضاعفی داشت. از آبِ دهانِ طلبه‌ای درمان بیماری خود را آرزو می‌بردند، به نظر کردنِ صاحب نَفَسی، گشایش در امورشان را از خداوند می‌خواستند. اما در دنیای کنونی کجاست اینگونه برخوردها با ارباب عمایم و صاحبان کسوت روحانیت؟

اگر چه برخی ناکارآمدی‌های مدیریتی، وجهه روحانیت را نیز مورد خدشه قرار داده است، اما این تمامِ ماجرا نیست. می‌باید زمانه‌ای که در آن زیست می‌کنیم را نیز در نظر آورد. وقتی که سخن از اقتدار روحانیت می‌رود، برخی سخن از فتوای میرزای شیرازی به میان می‌کشند و عنوان می‌کنند که در زمانه‌ای، یک فتوا از مرجعی شیعی صادر شد و حاکمیت به همان یک فتوا، در مقابل مسئله تنباکو، کمر خم کرد. باری در زمانه‌ای چنین بود و به سرانگشت روحانیت و مرجعیت، سیل جمعیتی به راه می‌افتاد و رأی فقیه بر کرسی قبول عموم می‌نشست. اما امروزه زمانه‌ای است که این کاریزماها درهم شکسته است. آن سخن کارل مارکس را به خاطر آورید که می‌گفت در دوران مدرن، هر آنچه سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود. این اقتدار و کاریزما در حال شکسته و دود شدن است. این مواجهه نه تنها با روحانیت صورت می‌گیرد که حتی در میان دیگر اقشار نیز وجود دارد. اقتداری که پدر خانواده داشت را امروزه کمتر می‌توان از آن سراغ گرفت. اقتداری که یک معلم داشت، در دنیای اکنون کمتر دیده می‌شود. این همان امور سخت و صُلبی است که باید دود شود و به هوا برود. گفته می‌شود در برخی از کشورها، یک روز مشخصی دارند که در آن، دانش آموزان می‌باید در مقابل معلم خود بایستند و با کیک به صورت معلم بزنند. این امر کاملاً به همین علت صورت می‌گیرد که آن اقتدار اولیه معلم شکسته شود. گویا دنیای مدرن چنین می‌طلبد. به نظر می‌رسد که فروکش کردن اقتدار سابق روحانیت، قسمتی از اقتضائات دنیای مدرن است و نباید آن را مختص به این صنف دانست.

فارغ از این امور سخت و صلبی که به فراخور رویکرد جهانی فروریخته، اما روحانیت در دیار ما به اکسیرهای دیگری نیز می‌تواند راه درمان را طی کند. امروز که مجال عرضه اندیشه و مَرام فکری را می‌توان در کوچک صفحه‌ای در دست پسرکی نیز بازتاب داد، می‌توان و می‌باید رسالتِ حقیقی روحانیت را نیز به تصویر کشید. این رسالت حوزوی و روحانی جز این نیست که درک بخردانه، متمدّنانه و مداراجویانه از دین و خدا و پیغمبر عرضه کرد. روحانیت می‌باید مَنش عَقلانی، رَحمانی و انسانیِ فرد دین‌دار را به تصویر کشد؛ اگر سخنی نابخردانه از منبر و تریبونی رسمی ابراز می‌شود، رشادت ورزد و نام اسلام و مسلمانی را از آن بازستاند. اگر رفتار و مَنِشی در خور است، به این بهانه که غیرهمکیشان آن را به انجام رسانده‌اند، مُهر بطلان ننهند. اگر تدبیر و درایتی از نامسلمانی می‌بینند، آن را به حکم انسانیت مقبول اعلام کنند.

روحانیت به جاست که پیش از حضور فیزیکی در امدادرسانی‌های سیل و زلزله، ابتدا در ارتباط میان این‌گونه وقایعِ ناگوار، با گناه و معصیت تجدید نظر کنند. وقتی که فردی در کسوت روحانیت، گناه مردمان را عامل ویرانی و بلای آسمانی می‌داند، نمی‌تواند انتظار همدلیِ مصیبت زدگان را داشته باشد. اگر از جانب جامعه روحانیت نیز سخنی به اعتراض بلند نشود، به هر میزان هم که روحانیانِ دلسوزی دست به کار شوند و عَرق بریزند و در گل و لای غَلط بزنند و دست آسیب‌دیدگان از سیل را بگیرند، کمتر اثری در دل مردمان ایجاد می‌کنند.

روحانیت ابتدا می‌باید ارتباط میان خبط و خطایی کوچک را با سیلی ویرانگر انکار کند. تبیین کند که بلای آسمانی هم زمانی فرومی‌آید که بر روی گُسل خانه بسازیم، سیل ویرانگر هم زمانی اثر می‌کند که بر روی مسیر رودخانه، جاده و خیابان می‌کشیم. این زمان است که معصیت عظیم رخ داده است و بلای عظیم نیز به وقوع می‌پیوندد و مردمان را خانه به دوش می‌کند. وقتی که از تجربه آنان که غیر دین‌دارشان می‌خوانیم، مدد نمی‌گیریم و خود را به پشتوانه مَرام دین‌دارانه‌مان مستغنی از علمِ جهانی می‌دانیم، آن زمان است که بلّیه آسمانی نیز فرو می‌آید. و اینها نه بلای آسمانی که بی تدبیریِ این جهانی ماست.

مَرام روحانیت باید جلوه‌ای از دین‌داری را نشان دهد که همگان به رغبت تام به آن میل کنند و ایمان خود فربه نمایند. آن زمان است که اگر مشکلی، مصیبتی و ناملایمتی هم رخ دهد، می‌توان به قوّت ایمان در مقابل آن ایستاد و خم به ابرو نیاورد. قدرتی که از چنین ایمانی حاصل می‌شود، حسرت دیگران را نیز به همراه دارد:
مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد                   کافر از ایمان او حسرت خورَد

روحانیت می‌باید پیش از سیل و زلزله، ایمان را به دل مردمان انداخته باشد. می‌باید قرائتی از دین‌داری بیان کرده باشد که فرسنگ‌ها از کینه‌توزی به دور باشد. تفسیری از دین ارائه داده باشد که به هنگام کمک‌های خارجی به سیل‌زدگان، پروای نجاست آن نداشته باشیم و مِهر دیگران را به حکم انسانیت پذیراگردیم. چه غمناک است زمانی که در بحبوحه این مصائب و ویرانی‌ها، پروای نجاست کفار داریم. یا بیم آن داریم که دست پیرزنی مُضطر را نگیریم مبادا که اختلاط با نامحرمی رخ دهد.

نگاه مردمان به رأی فقهی فقیهان است و نه امدادرسانی‌های آن. در نظر آورید کمک‌های بسیاری را که از جانب مراجع عظام تقلید به اقشار مختلف مردمی صورت گرفته است. مراکز آموزشی و درمانی عدیده‌ای را که توسط این بزرگواران ساخته شده است بنگیرد. اما کیست که این امور در نظرش بزرگ و برجسته جلوه کند و از یک رأی فقهی که آن را منطبق با جهان امروزی نمی‌یابد درگذرد؟ مردمان از روحانیت، امید فتاوای گره‌گشا و امروزین دارند و سایر اقدامات آنها را در حاشیه تفسیر می‌کنند.

باری! به نظر می‌رسد که گام نخست و اساسی روحانیت این است که برخی تصورات نامعقول در عرصه دین را اصلاح کنند. ابتدا فتاوای انسانی را از انبان فقهی استنباط کنند، نگرش مداراجویانه و انصاف‌طلبانه را به دین‌داران عرضه کنند. هر چه غیر دین‌داران می‌کنند را مُهر بطلان ننهد. دستاوردهای جدیدِ انسانی را به دیده شِرک ننگرند. در این صورت است که روحانیت نیز می‌تواند مقبولیتِ پیشینِ خود را بازیابد. در رَوَند امداد رسانیها شاید کمتر کسی به نعلین و عمامه به خاک نشسته روحانیت وَقعی بنهد، فتاوای انسانی آنهاست که امور را بهبود می‌بخشد.
این متن در شماره 129 ماهنامه خیمه منتشر شد.
 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.