رشد سلفیگری در تونس به روایت سایت آلمانی قنطره
انتخاب این محل با آگاهی قبلی صورت گرفته است، محلی با صبح های روشن و صدای دلنواز چهچهه پرندگان که از میان آن درخت انجیر به گوش می رسد. زیر سایه این درخت می توان نشست و قهوه نوشید و سفیدی دیوارها و آبی آسمان در زیر آن خورشید در حال طلوع کنتراستی غریب ایجاد کرده است. هر کس به این فکر می افتد که شاید آن بهشت موعود همین جا باشد و حداقل به نظر می آید که دوزخ از این جا فاصله بسیار زیادی دارد.
اما این خوشحالی زودهنگام است و ناگهان چند نفر صندلی ها را در حیاط می چینند و سه مرد با صداهایی بلند دستوراتی می دهند و دیگر از آن چهچه پرندگان خبری نیست و آن رویاها رخت بربسته است. در این میان صدای یک مرد سالخورده به گوش می رسد که با عربی فصیح می گوید:" اکثر مومنین تنها به چهار خلیفه ایمان دارند. در این ماه مبارک رمضان می خواهم شما را با یکی از مومنان واقعی پیامبر آشنا کنم که کمتر شناخته شده است. برنامه امروز ما به جناب سعد ابن زید اختصاص دارد". مجری برنامه در ادامه سخنان خود و در معرفی بیشتر سوژه مورد نظر می گوید:" سعد ابن زید قامتی بلند و داشت و چهره اش سبزه تند بود و از مکارم اخلاقی والایی برخوردار بود، یک مومن واقعی".
تا این جای کار تنها به کلیاتی در مورد سعد ابن زید اکتفا شد ، کلیاتی که در کتاب های تاریخی هم آمده است اما سخنران با تاملی کوتاه از دیگر ویژگی های شخص مورد نظر می گوید:" او در زمره اولین کسانی است که به بهشت وارد می شود" و سپس با تاکید ادامه می دهد:" او جهاد را وظیفه مسلمانان می دانست و خود بر آن اهتمام داشت. سعد ابن زید می گفت که مومنان تا زمانی که اسلام را در گوشه گوشه دنیا مستقر نکنند از پای نمی نشینند".
بحث در مورد جهاد ادامه می یابد و افراد حاضر در آن حیاط کمی خسته نشان می دهند. چند قدم آن سوتر و در فاصله ای نزدیک به سخنران یک تلویزیون بزرگ قرار دارد. ضبط برنامه تمام می شود اما تاثیر هراس آلود آن سخنان باقی است. سخنران اصلی کت و شلوار و کراوات و عینک و البته ریشی پرپشت دارد.
جالب آن که گروه تلویزیونی از جوانانی با موهای بلند و شلوارهای جین تنگ تشکیل شده است. تجهیزات آنها هم کاملا جدید و امروزی است. لامپ هایی ویژه چهره سخنرانان را روشن و لطیف نشان می دهد و از دو دوربین دیجیتال پیشرفته اچ دی برای فیلمبرداری برنامه استفاده می شود.
بعد از اتمام کار، سخنران اصلی برنامه در حیاط قدم می زند و با صدایی نرم اما تحکم آمیز می گوید:" دخترم لطفا یک لیوان آب خنک به من بدهید". در همان حال که کارکنان هتل از میهمانان و گروه فیلمبرداری پذیرایی می کنند فرصتی دست می دهد که با یکی از اعضای جوان گروه صحبت کنیم. او می گوید:" ما برای کانال القلم که یک فرستنده خصوصی است کار می کنیم. این کانال تلویزیونی برنامه های مذهبی تولید می کند و البته ما تجربه زیادی در مورد این نوع کار نداریم. کار ما از اول ژانویه سال جاری شروع شد". از او در مورد منابع مالی این کانال تلویزیونی می پرسیم و او در پاسخ شماری از تجار و بازرگانان را به عنوان حامیان مالی این شبکه معرفی می کند اما نمی داند که این افراد بازرگانان تونسی هستند یا تجار و ثروتمندان کشورهای عرب خلیج فارس.
در این میان صدای سخنران به گوش می رسد که خطاب به ما می گوید:" امیدوارم که مزاحم شما نشده باشیم". و من در جواب می گویم:" به هیچ وجه. سخن گفتن از حقیقت مزاحمتی برای کسی ندارد. آیا این محل را به این دلیل انتخاب کردید که یادآور بهشت است و می خواهید بیننده خود را در بهشت تصور کند؟". و او در پاسخ می گوید:" استغفرالله! هیچ کس نمی داند که بهشت چه شکلی دارد".
تا چند ساعت دیگر گروه جدیدی خواهند آمد. این هتل کوچک در شهر سیدی بوزید تونس تا زمان وقوع انقلاب در این کشور به اقوام پرزیدنت بن علی تعلق داشت اما پس از سرنگونی وی در ژانویه 2011 مانند بسیاری دیگر از مایملک خانواده دیکتاتور طبق سنت هر انقلاب مصادره و جزو اموال عمومی اعلام شد.
در حال حاضر این هتل توسط افراد مورد اعتمادی اداره می شود که البته به حزب حاکم نهضت نزدیک هستند. گروه فیلمبرداری شبکه القلم هم می تواند بدون اخذ مجوز و به صورت رایگان از امکانات این هتل برای تولید و ضبط برنامه های سخنرانی که در ماه رمضان پخش می شود استفاده کند. و البته برای کسی اهمیت ندارد که حضور این افراد می تواند مخل آسایش میهمان هتل باشد و چه بسا آنان را فراری بدهد زیر این هتل این روزها مشتری زیادی ندارد. در ماه های اخیر شمار توریست های خارجی در تونس به شدت کاهش یافته است و بسیاری از هتل های ساحلی این کشور خالی و گاه تعطیل شده اند. و در دهکده سیدی بوزید یا همان دهکده سفید رنگ واقع در کرانه های خلیج تونس نیز بیش از هر چیز دیگر برای جهاد و بهشت ( از نوع سلفی آن ) تبلیغ می شود.
این جنگ فرهنگی در تونس میان نیروهای مذهبی غالبا سلفی و سکولارها نه تنها بسیاری از نیروهای مولد کشور را به خود معطوف کرده است بلکه بر بحران شدید اقتصادی در تونس می افزاید. "فهیم بوقدوس" روزنامه نگار تونسی که در زمان انقلاب این کشور به عنوان منتقد حکومت وقت در زندان بود و پس از سقوط بن علی آزاد شد و امروز از جمله مخالفان حزب حاکم نهضت به شمار می آید می گوید:" ما به یک انقلاب دوم نیاز داریم".
اما در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا حزب حاکم نهضت انتخاباتی را که باید در پایان سال جاری برگزار شود تایید یا آن را باطل خواهد کرد؟ آیا کشوری که پیشگام بهار عربی به شمار می آید همچنان در باتلاق هرج و مرج خواهد ماند؟ این روزها خبرهای نگران کننده ای از مناطق کوهستانی شاه نبی و مناطق جنگلی غرب تونس به گوش می رسد.
ظاهرا نیروهای به اصطلاح جهادی در این مناطق استحکاماتی ایجاد کرده و در حال جنگ با نیروهای امنیتی هستند و از ماه مه امسال هر روز شماری از مردم شاه نبی جان خود را از دست می دهند. به گفته شاهدان عینی این جهادی ها در واقع از مناطق شمال کشور مالی به خاک تونس وارد می شوند. سلاح ها و نارنجک اندازهای غارت شده از زراد خانه های لیبی نیز در تونس به وفور یافت می شود و همین چند هفته پیش بود که یک کامیون ربوده شده در یکی از مناطق فقیر نشین تونس منفجر شد. این کامیون محموله بزرگی از سلاح هایی را حمل می کرد که در واقع نه به ارتش و نه به نیروهای پلیس تونس تعلق نداشت.
به هر حال تماشاگران تلویزیون های تونس در ماه رمضان نیز شاهد آن سخنرانی های طولانی وعاظ سلفی خواهند بود، همان واعظانی که مخاطبان خود را به جهاد علیه کفار تشویق و آنان را به سوی بهشت راهنمایی می کنند.
اما هدف از پخش این برنامه ها چیست؟ یکی از مسئولان شبکه القلم عقیده دارد که به هرحال این از وظایف رسانه های تونس در بعد از انقلاب است و این برنامه ها با هدف تقویت و رشد آگاهی های ملی و مذهبی مردم پخش می شود.
صبح روز بعد با سر و صدای همان گروه تلویزیونی در آن هتل از خواب بیدار می شویم. طبق برنامه این گروه در آن روز نیز سخنرانی را دعوت کرده اند تا در مورد شخصیت های صدر اسلام و لزوم جهاد علیه کفار سخن بگوید. اما تونس در بدنه سیاسی و حکومتی خود درگیر مسایل مربوط به قانون اساسی جدید است و در همان حال وعاظ سلفی با حمایت دولت و منابعی مشکوک در خارج از کشور به تبلیغ دیدگاه های خود می پردازند.
منبع: قنطره / ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
انتخاب این محل با آگاهی قبلی صورت گرفته است، محلی با صبح های روشن و صدای دلنواز چهچهه پرندگان که از میان آن درخت انجیر به گوش می رسد. زیر سایه این درخت می توان نشست و قهوه نوشید و سفیدی دیوارها و آبی آسمان در زیر آن خورشید در حال طلوع کنتراستی غریب ایجاد کرده است. هر کس به این فکر می افتد که شاید آن بهشت موعود همین جا باشد و حداقل به نظر می آید که دوزخ از این جا فاصله بسیار زیادی دارد.