چند حاشیه بر نوشتار دکتر سیدعلیرضا واسعی
محسن موسیوند
نوشتار استاد ارجمند جناب دکتر واسعی در تحلیل کتابسوزی آقای تبریزیان را مطالعه کردم. نکاتی بهعنوان حاشیه، تقدیم ایشان و فرهیخته میگردد:
1- جناب واسعی نوشتند عمل شیخ عباس تبریزیان «نمیتواند سطح علمی او را که تا تدریس سطوح عالی حوزه (درس خارج) پیش رفت، زیر سؤال ببرد.» عرض می شود کدام سطح علمی؟ جناب واسعی قاعدتاً باید بدانند که سطوح عالی حوزه های علمیه به همه دروس پایه هفتم تا درس خارج گفته می شود که شامل کتابهایی مانند رسائل و مکاسب و کفایه است. فهم و تدریس این کتابها نه چندان دشوار و پیل افکن است و نه زمام تدریس این دروس در دست فحول و بزرگان حوزه است. اگر جناب واسعی سری به حوزه های علمیه بزنند می بینند طلاب جوانی که تا دیروز مشغول تحصیل لمعه و مکاسب بودند امروز در مسند تدریس مکاسب و رسائل شیخ نشسته اند!
غیر از اینها اثر علمی قابل توجهی از عباس تبریزیان وجود ندارد که مبانی فکری او را بتوان محک زد و او را در ردیف درس خواندگان دانست. نحوه برخورد او با روایات اهلبیت، علامت خوبی از مبانی اخباریگری و ظاهرگرایی اوست که به وضوح، ضعف علمی ایشان را عیان کرده است.
2- جناب واسعی نوشته اند آقای تبریزیان در امر طبابت و درمان بیماران «به فراوانی توفیقهایی داشته » است.
نیک میدانیم تخصص جناب استاد واسعی طب و طبابت نیست. پس قاعدتا نمی توانند درباره درمان شدن یا نشدن بیمارانی که هزینه و عمرشان را پای نسخه های عباس تبریزیان خرج کردند اظهار نظری کنند لذا این سخن ایشان حسب مبانی دقیق علمی و تحقیقی، فاقد ارزش است. جناب واسعی از کجا متوجه توفیقات فراوان تبریزیان در درمان بیماری ها شده اند؟ آیا مدارک بیماران را قبل و بعد از بیماری آزموده اند و یا کاردانان خبره در امر پزشکی، درمان بیماری های صعب العلاج یا لاعلاج توسط داروهای آقای تبریزیان را تایید کرده اند؟ اگر چنین است لطفا مدارک را برای اطلاع عموم ارائه بدهند و اگر چنین نیست پس این توفیقات فراوان آقای تبریزیان از کدامین دلیل و منبع علمی برخاسته است؟ و اگر واقعا درمان بیماران توسط آقای تبریزیان برای ایشان محرز شده است چرا جناب دکتر واسعی، نه خود و نه خانواده شان هیچگاه برای درمان، نزد او نرفته اند؟
3- جناب واسعی اکثر پزشکان را متهم کرده و با این عبارت نواخته اند که:«بسیاری از آنان در نه تنها تعامل با مریضها از اخلاق نیکو فاصله دارند، بلکه در اعمال وظایف پزشکی نیز بیش از هر چیز به وجه انتفاعی و سودآوری آن نظر دارند» پرسش بسیار ساده من آنست که این «بسیاری» بر اساس کدامین آمار و سرشماری یا دیده ها و شنیده ها به دست آمده است؟ آیا می توان به صرف گزارشهای رسانه ملی از چند پزشک متخلف – که در هر صنفی وجود دارد- حکم کرد که بسیاری از پزشکان چنین و چنانند؟ پس این حکم جناب واسعی هم محلی از اعراب ندارد و گمانی بیش نیست و اظهار آن، شایسته شخصی چون ایشان نبود.
4- دکتر واسعی درباره کار تبریزیان نوشته اند: «رضایت عمومی از کار ایشان که تابع نتایج به دست آمده بود، نباید از نظر دور داشته شود» این سخن هم مانند نکته شماره 2 و 3 فاقد دلیل و شاهد است. کدام رضایت عمومی؟ اولاً نویسنده این متن، چند فرد مراجعه کننده را رصد کرده و رضایت آنها را احراز کرده است؟ آیا آماری هم از ناراضیان مراجعه کننده به تبریزیان دارد؟ آیا از آسیبهایی که نسخه های این روحانی متطبب به انسانها وارد کرده است خبر دارد؟ ثانیاً مگر رضایت از کار کسی دلالتی بر درستی روش و سبک کار دیگری دارد؟ چه بسیار افرادی که پس از مراجعه به متخصص، از کار او اظهار رضایت می کنند اما پس از مدتی متوجه فریبکاری و خیانت او می شوند و می فهمند چه کلاه گشادی بر سرشان رفته است.
از دکتر واسعی که خود اهل تاریخ است انتظار می رفت با شواهد و اسناد، دست به قلم می شد و تحلیلهای شخصی خود را بدون مستندات قال قبول اهل علم، منتشر نمی کرد. با آرزوی توفیق
یادداشت نگاهی بخردانه به رفتاری نابخردانه را اینجا بخوانید!