ایده‌هایی برای قرن جدید

مهدی دلیر

بررسی نظریات هانتینگتون- فوکویاما- محمد عماره

هانتینگتون و برخورد تمدن‌ها

ایده‌های متفاوتی طرح شده و تمدن اسلامی را در تقابل با انگاره‌های جهان جدید قرار داده است. هانتینگتون ایده‌ی برخورد تمدن‌ها را عنوان کرده است. او معتقد است که خصومت هزار و چهارصد ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب به حوادثی خونین منجر می‌شود. او عقیده دارد تا زمانی که اسلام، باشد و غرب هم در سوی دیگر حضور داشته باشد، تنها عامل تعیین‌کننده روابط موجود میان این دو، کشمکش بنیادین میان این دو تمدن خواهد بود. وی جهان امروز را به بخش‌های فرهنگی متفاوتی تقسیم می‌کند و معتقد است آن قسمت از جهان که دارای فرهنگ اسلامی است، اصلی‌ترین دشمن احتمالی غرب خواهد بود. به نظر هانتینگتون، مسلمانان معتقدند که فرهنگ غربی، فرهنگی مادی و فاسد و بی‌اخلاقی است. بر همین اساس باید در برابر تغییراتی که این فرهنگ برایشان به ارمغان می‌آورد، ایستادگی کنند و روی خوش به آن نشان ندهند.

وی سپس اذعان می‌کند که امریکا می‌باید این مهم را درک کند و خطر اسلام را برای جهانیان بازگو کند. او می‌گوید که خطر واقعی در این نیست که این برخورد میان اسلام و غرب اجتناب‌ناپذیر است، بلکه خطر آن است که امریکا با بی‌تفاوتی خود نسبت به این مساله، برخورد تمدن‌ها را به یک پیش‌بینی خودساخته تبدیل کند. اگر امریکا همچنان نسبت به درگیری‌هایی که در آن ملل مسلمان قربانی اند، بی‌تفاوت باشد، در واقع جهان غرب و جهان اسلام را به برخورد با هم دعوت کرده است.

وی برتری فرهنگ غرب را مُسلّم می‌گیرد و فاجعه‌های نزاع و خون‌ریزی‌ها در جهان اسلام را یک امر اجتناب‌ناپذیر و ضروری تلقی می­‌کند. او تمدن اسلام را معاند بی چون و چرای تمدن غرب معرفی می‌کند.

فوکویاما و پایان تاریخ    

فرانسیس فوکویاما نیز یکی از آخرین نظریه‌پردازان در همین عرصه است. او استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه هاپکینز امریکاست. وی در نظریه پایان تاریخ معتقد است که تاریخ در حال به پایان رسیدن است و بشر تنها یک الگوی مناسب در جهان فعلی در اختیار دارد و آن لیبرال دموکراسی است. فوکویاما عنوان می‌کند که «تاریخ به تکامل جوامع بشری با قالب‌های متفاوت حکومت در لیبرال دموکراسی مدرن و سرمایه‌داری بازارمحور به اوج خود رسیده است. به نظر من این فرضیه علی‌رغم رویدادهایی که از زمان وقوع حادثه یازده سپتامیر رخ داده همچنان صادق است. مدرنیته آن‌طور که توسط ایالات متحده امریکا و دیگر دموکراسی‌های غربی و توسعه‌یافته ارائه می‌شود، به عنوان نیروی مسلط در سیاست جهانی باقی خواهد ماند و نهادهایی که مظهر اصول اساسی آزادی و برابری غرب هستند، همچنان در اطراف و اکناف جهان گسترش خواهند یافت».[1]

وی که این‌گونه پایان تاریخ را ترسیم می‌کند، چالش بزرگ ایالات متحده را نیز در رودررویی با اسلام فاشیستی می‌داند. به باور او، این نحوه از اسلام در عربستان ریشه دارد و دشمن اصلی لیبرال دموکراسی است. وی ظهور هر کدام از این دو را در تقابل با یکدیگر ارزیابی می‌کند و اذعان می‌دارد که «منازعه بین لیبرال دموکراسی و اسلام فاشیسم، منازعه بین دو نظام فرهنگی به یک اندازه کامیاب نیست که هر دو بتوانند در علم و فناوری مدرن تسلط پیدا کرده، ثروت خلق کنند و از عهده تنوع جهان معاصر بر آیند. در تمامی این موارد نهادهای غربی همه کارت‌های برنده را در اختیار خواهند داشت و به همین دلیل در درازمدت به گسترش خود در سراسر جهان ادامه خواهند داد، اما برای رسیدن به این هدف درازمدت باید در کوتاه‌مدت دوام بیاوریم».[2]

او در مورد تصویر اسلام در غرب نیز گفته است که در برهه‌ای بسیار خطرناک از تحولات جهانی هستیم، چرا که از زمان یازده سپتامبر اغلب دولت‌های غربی بوده‌اند که توانسته‌اند روایت شکل‌گیری رابطه میان اسلام و غرب را کنترل کنند. او به سخن جرج بوش استناد می‌کند که گفته بود ما در جنگ با مذهب اسلام نیستیم، بلکه در حال جنگ با گروهی افراط‌گرا هستیم که تنها بخشی از یک مجموعه بزرگ‌تر متشکل از افرادی است که بسیاری از آن‌ها آرمان‌های دموکراتیک دارند.

فوکویاما تقابل میان غرب و اسلام را این‌گونه به تصویر می‌کشد و در صدد چاره‌ای برای مقابله میان این دو برمی‌آید.

محمد عماره و نظریه تدافع

محمد عماره از جمله متفکرانی است که کوشید تا در مقابل این نگاه‌ها نسبت به اسلام، اعلام موضع کند. او ابتدا بر این نکته تأکید کرده بود که این نظریات در جهان غرب را می‌باید به نحو جدی مورد مطالعه قرار داد و به موضع غرب نسبت به جهان اسلام واقف شد.

مبنای فکر عماره، بر تعدد فهم‌ها نسبت به دین بود. با همین مبنا به مواجهه با ایده­‌های جهان غرب می­‌رفت. وی ایده‌ی برخورد تمدن‌های هانتینگتون را نقد کرده بود. گفته بود که اسلام با گرایش به فلسفه تعدد و تکثرگرایی به عنوان یک نگرش هستی‌شناسانه، اندیشه تک‌تمدنی و تمرکزگرایی تمدنی را رد می­‌کند. یکتایی و یگانگی فقط مخصوص خداوند است. تعدد ملت‌ها، آیین‌ها و تمدن‌ها سنتی الهی و قانونی کلی است که هیچ تبدیل و دگرگونی در آن نیست. بنابراین اسلام در برابر برخورد تمدن‌ها حالت ایستایی و سکون در روابط تمدن‌ها را پیشنهاد نمی­‌کند، بلکه «فلسفه تدافع» میان تمدن‌ها را ارائه می­‌دهد.

عماره بر اساس این فهم خود از اسلام، معتقد بود که در فلسفه تدافع، رقابت میان تمدن‌ها پررنگ می‌شود. این رقابت، می‌تواند مواضع ظالمانه و منحرف یک تمدن را تعدیل کند. تدافع، سنتی از سنت‌های الهی است که بر روابط میان افکار، شرایع و تمدن‌ها حاکم است. تدافع قصد سرکوب و حذف دیگری را ندارد، بلکه هدفش تغییر موضع از حالت خصومت و دشمنی به حالت دوستی است. در این فلسفه، نکات و آموزه‌های پذیرفتنی یک تمدن برجسته می‌شود و مقبول سایر تمدن‌ها قرار می­‌گیرد.

وی با استناد به آیات ۳۸ تا ۴۱ سوره حج عنوان می­‌کرد که قرآن از شیوه تدافع به عنوان انگیزه­‌ای که به زندگی و عمران و آبادانی، ارتقا و شکوفایی همیشگی می­‌دهد، سخن گفته است. هنگامی که خداوند سبحان به پیامبر(ص) و مؤمنین اجازه پیکار داد، سخن از تدافع به میان آمد تا سرانجام جنگی که بر مسلمانان تحمیل شده بود، به اصلاح و تعدیل مواضع مشرکان بینجامد و موضع خصومت‌آمیز مشرکان به موضع صلح‌جویانه تبدیل گردد.[3] همین رویکرد پیامبر(ص) برای امروز مسلمانان نیز می‌تواند درس‌آموز باشد و مواضع صلح‌جویانه‌ی آن‌ها را به جهانیان نشان دهد.

عماره در ایده‌های خود می‌کوشید تا فهم صحیح از اسلام را نشان دهد. او یکی از علل معرفی ناصحیح از اسلام در جهان غرب را عدم توجه به تفسیرهای مختلف از دین می‌دید و می‌کوشید تا برداشت‌ها نسبت به اسلام را تصحیح کند. وی راه تقابل با ایده‌های جهان غرب در خصوص پایان تاریخ و برخورد تمدن‌ها را در همین تفسیرها و رویکردهای مختلف نسبت به دین نهفته می‌دید. فلسفه تدافع که او از متون دینی استنباط کرده بود، بر این اساس بود که می‌توان از هر تمدنی، نکات نیکی را برای بشر به دست آورد. سرکوب و حذف دیگری، راه به جایی نمی‌برد و وقتی که در موضع تدافع قرار بگیریم، خصلت خشونت‌طلبی و استثمار دیگران نیز از میان می‌رود. ایده‌ی تدافع، نظریه‌ای است که هرگونه خصومت را در مواجهه تمدن‌ها از میان می‌برد و سبب‌ساز بهره‌گیری از دستاوردهای نیک بشری می‌گردد. اگرچه هانتینگتون و فوکویاما در ایده‌های خود، بر یک سویه بودن تمدن بشری سخن گفته‌اند، اما در ایده‌ی محمد عماره، این حالت سلطه‌جویانه و تک‌منبعی از میان می‌رود و میل به گفت‌وگویی بدون تنش مطرح می‌شود.

 

پی‌نوشت‌ها

[1] بهترین دنیاها، مصاحبه مایکل لرین و بئاتریس با فوکویاما، ص۱۳

[2] تحلیل و نقد نظریه پایان تاریخ، همایون مصباح، مجله اندیشه، س۱۰، ش ۱-۲

[3]محمد عماره، تمدن‌های جهانی، تدافع یا برخورد؟ مجله بازتاب اندیشه، ۱۳۷۹، ش۳

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.